PDF نسخه کامل مجله
شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 20 2024
کد خبر: ۶۷۶۵۲
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۵
«کاکا» در گفت وگو با «فورفورتو»
اگر چه باورکردنش سخت به نظر می‌رسد اما زمانی وجود داشت که ریکاردو ایزاکسون دوس سانتوس لیته- که به اختصار با نام کاکا شناخته می‌شود- فوتبالیستی در اروپا بود که هیچ انتظاری از خودش نداشت. این بازیکن برزیلی 21 ساله به تازگی از سائوپائولو پا به ایتالیا گذاشته بود و می‌دانست بسیاری از هم‌وطن‌های جوانش قبل از او پا در همین مسیر گذاشته و موفق نشده‌اند. ضمن این که او باید در ترکیب تیمی برای خودش جا دست و پا می‌کرد که به تازگی فاتح لیگ قهرمانان شده بود و بازیکنانی نظیر ریوالدو و روی کاستا در آن توپ می‌زدند. اما او این کار را به سرعت انجام داد. معلوم شد کاکا شبیه سایر برزیلی‌های جوان نیست. هواداران میلان خیلی زود فهمیدند که کاکا یک ستاره است و او در طول 4 سال بعد آنها را دوبار دیگر به فینال لیگ قهرمانان برد و در سال 2007 هم فاتح توپ طلا شد. به همین خاطر به نظر غیرقابل اجتناب به نظر می‌رسید که او به تیم کهکشانی رئال مادرید نرود و این اتفاق در سال 2009 و در ازای 67 میلیون یورو افتاد. با دوران فوتبالی که این بازیکن گذرانده، به نظر تعجبی ندارد که همیشه لبخند روی لب دارد. گفتگوی ما با او را در ادامه می‌خوانید:
رئال تنها باشگاهی بود که بعد از میلان حاضر بودم در آن توپ بزنم

*وقتی جوان بودید، چه بازیکنی را الگوی خودتان میدانستید؟

بزرگترین الگوی من «رای» نام داشت که یک هافبک تهاجمی برزیلی بود. وقتی اولین قدمهایم را در فوتبال برداشتم، او یکی از اصلیترین بازیکنان آن نسل فوقالعاده تیم سائوپائولو بود که فاتح فینال لیبرتادورس سال 1992 و جام اینترکونتیننتال 1993 شد. رای هم پستی من بود و در آن روزها الگویی بزرگتر از او برای من وجود نداشت.

*همیشه فوتبالیست خوش تکنیکی بودید، این موضوع ذاتی بود؟

به نظرم این موضوع در گذر سالیان فوتبالم شکل گرفت. وقتی فوتبالم را شروع کردم یک هافبک تهاجمی نبودم. وقتی 8 یا 9 سال داشتم، به عنوان مهاجم بازی میکردم اما رشدم به تاخیر افتاد و به همین خاطر یکی از مربیان تیمهای پایه سائوپائولو به من گفت که در نقش بازیساز ظاهر شوم. به من گفتاگر در آن پست باشی توپ به تو نمیرسد. اندکی تو را عقب میبرم و شانس بهتری برای بازی کردن خواهی داشتآنجا بود که تکنیکم به چشم آمد. به خاطر ندارم وقتی مهاجم بازی میکردم کسی از سبک بازیم تعریف کرده باشد. در پست مهاجم آنقدرها هم خوب نبودم.

* در سن 18 سالگی دچار مصدومیتی سنگین شدید. فکر میکردید بتوانید دوباره فوتبال بازی کنید و به بالاترین سطح این ورزش برسید؟

شک و تردیدهای زیادی وجود داشت. بزرگترین سوال این بود که آیا باز هم میتوانم به مستطیل سبز برگردم؟ برای سائوپائولو و تیمهای پایه برزیل بازی میکردم و به همین خاطر دورانی تعیین کننده در فوتبالم بود. در آن مقطع نمیدانید آیا در تیم اصلی به شما بازی میرسد یا نه. با این مصدومیت تردیدهایم بیشتر هم شد. آرزو داشتم یک فوتبالیست حرفهای شوم و عشقم به فوتبال فراتر از این حرفها بود. این روزها هنوز هم فوتبال بازی میکنم چون این ورزش را دوست دارم. به همین خاطر اولین سوالم بعد از مصدومیت این بود که چه زمانی مجددا میتوانم فوتبال بازی کنم.

*دکترها چه جوابی به شما دادند؟

گفتند شاید جدیت مصدومیتم را درک نکردهام. گفتند به جای پرسیدن این سوالات باید شکرگزار باشم زیرا در حوادث مشابه، فرد مصدوم دیگر نمیتواند راه برود و در مورد من معجزه رخ داده است.

*آیا امکان داشت فوتبالتان در همان مقطع تمام شود؟

هیچ کدام از دکترها شانس دوباره بازی کردنم را تضمین نکردند اما هیچ کدام هم نگفتند دیگر شانسی ندارم. گفتند همه چیز به فرآیند ریکاوری من بستگی دارد. باید صبر میکردیم و میدیدیم بدنم چه واکنشی نشان میدهد. باید روز به روز پیش میرفتم. دو ماه طول کشید ولی در نهایت دکترها گفتند که به قدری خوب شدهام که بتوانم برای رویایم دوباره بجنگم.

*شما با بازیکنانی نظیر دیوید بکهام، جونینیو، رونالدو، کارلوس، پیرلو و روجریو سنی همتیمی بودید که همگی از بهترینها در زمینه زدن ضربه ایستگاهی بودند. به نظرتان کدام یک بهترین بود؟

واقعا نمیتوانم انتخاب کنم. شاید تاثیرگذارترین آنها سنی بود که با وجود این که دروازهبان بود، ضربات ایستگاهی را عالی میزد. زیاد پیش نمیآید یک دروازهبان چنین توانایی داشته باشد. همه افرادی که نام بردید فوقالعاده بودند و هر کس سبک خاص خودش را داشت. مردم گاهی اوقات میپرسند چرا من ضربههای ایستگاهی را نمیزدم و من لیست همتیمیهایم را برایشان میگفتم. با وجود چنین بازیکنانی جرات نمیکردم حتی نزدیک ضربات ایستگاهی شوم. به همین خاطر هیچوقت فرصت نداشتم این تواناییام را بهتر کنم. در کنار این افراد من شانسی نداشتم.

*به نظرتان حضور در تیم برزیل 2002 با آن همه فوق ستاره که فاتح جام جهانی شد به شما کمک کرد یکی از بهترین بازیکنان نسل خودتان باشید؟

بله. خیلی تاثیر داشت. تجربه حضور در جام جهانی در سن 20 سالگی و حضور در کنار چنین بازیکنانی قطعا موثر است و منظور من فقط فتح جامجهانی نیست. آن اتفاق م عالی و فوقالعاده بود اما چیزهایی که از همتیمیهایم و در جلسات تمرین یاد گرفتم فرصتی بود که زندگی هر کسی را تغییر میداد. تنها 20 سال داشتم و برای حضور در ترکیب باید با امثال ریوالدو، رونالدو و رونالدینیو رقابت میکردم. تنها تماشا برخورد آنها با فشارها، مسئولیتها، مصدومیتها و... بهترین درسهایی بود که گرفتم. بعد از تجربه جام جهانی، بازیکنی به مراتب بهتر شدم. بعدها هم خوششانس بودم که در طول دوران بازیام توانستم با چندین فوتبالیست سطح جهانی دیگر و چندین باشگاه مشهور بازی کنم.

*چرا در سال 2003 از میان تمام تیمهای بزرگ اروپایی خواهانتان، میلان را انتخاب کردید؟

من میلان را انتخاب نکردم. آنها بودند که مرا انتخاب کردند! برخلاف چیزی که خیلیها فکر میکنند، در آن زمان پیشنهاد چندانی نداشتم. در آن مقطع، با سائوپائولو روزهای سختی را سپری میکردم. هواداران روی تعدادی از بازیکنان فشار زیادی آورده بودند و یکی از آن بازیکنان من بودم. چون در کورس قهرمانی قرار نداشتیم، هواداران هم صبوری به خرج نمیدادند. در طول آن دوران پرالتهاب، تنها در یک دیدار برای تیم زیر 23 سالههای برزیل به میدان رفتم و سپس میلان پیشنهاد جذب مرا داد. لئوناردو آنجا بود و روزهای آخر فوتبالش را سپری میکرد. قبل از آن دو سال در سائوپائولو همتیمی بودیم. سائوپائولو تمایلی به قبول آن پیشنهاد نداشت اما من به شدت میخواستم جدا شوم. رویای بازی در اروپا را داشتم و میلان به تازگی فاتح لیگ قهرمانان شده بود. خوشحالم که سائوپائولو شرایط مرا درک کرد و اجازه داد جدا شوم. همچنین خوشحالم که پیشنهاد از سوی میلان بود اما صادقانه میگویم در آن زمان انتخابهای چندانی نداشتم.

*رفتار سیلویو برلسکونی، مالک وقت باشگاه چطور بود؟ خاطره خاصی از دوران حضورتان در کنار هم دارید؟

فکر کردن به تقابلهای جالبی که به واسطه فوتبال اتفاق میافتد خیلی تاثیرگذار است. به طور مثال وقتی ستارههای تیم ملی برزیل را برای اولین بار دیدم، در بارسلونا بودیم. قبل از آن هیچ یک از این ستارهها را ندیده بودم به همین خاطر میتوانید اوضاع مرا صبح اولین روز حضورم در اردوی تیم ملی را تصور کنید. هیچوقت فراموشش نمیکنم. رفتم صبحانه بخورم و ناگهان دیدم رونالدو، رونالدینیو، دنیلسون، ریوالدو، کافو، کارلو و... آنجا هستند. در بازیهای ویدیویی با آنها بازی میکردم و حالا داشتم در کنارشان صبحانه میخوردم. حالا همتیمیشان بودم و قرار بود در جامجهانی به میدان برویم. فوتبال پر از چنین اتفاقات غیرمنتظرهای است و دیدار با برلسکونی هم قطعا همینطور بود. هر جا میرفت، توجه زیادی به او میشد چرا که به جز مالکیت باشگاه، نخست وزیر ایتالیا هم بود. در آغاز نمیدانستم در کنارش چطور رفتار کنم اما بعدها عادت کردم. برلسکونی همیشه کمک حال من بود و خوشحالم با او در میلان کار کردم.

*حقیقت دارد برلسکونی شما را وسوسه کرد که بازنشست نشوید و به تیم مونزا در سری ب بروید؟

بله. البته پیشنهاد مستقیما از سوی برلسکونی نبود و از سوی گالیانی به دستم رسید اما آنها شریک هستند و عملا برلسکونی پشت قضیه بود. وقتی گالیانی تماس گرفت، دیگر بازنشست شده بودم. از من خواستند در پروژهشان نقش داشته باشم اما دیگر تصمیمم را گرفته بودم و نمیتوانستم پیشنهاد آنها را قبول کنم.

*تطبیق پیدا کردن با زندگی در میلان و پیدا کردن جایگاهی در آن تیم فوقالعاده چقدر سخت بود؟

وقتی به میلان پیوستم، انتظار چندانی نداشتم. منظورم این نیست که اعتماد به نفس نداشتم. انتظار چندانی از خودم نداشتم. در آن مقطع چندین بازیکن برزیلی نتوانسته بودند با سبک زندگی اروپایی کنار بیایند. این اتفاق زیاد میافتاد و به همین خاطر تیمهای اروپایی در مورد سرمایهگذاری روی استعدادهای برزیلی با احتیاط رفتار میکردند به همین خاطر به خودم گفته بودم، هر اتفاقی افتاد در ایتالیا میمانم حتی اگر غذایشان را دوست نداشتم یا نتوانستم زبان ایتالیایی یاد بگیرم. در هر شرایطی در میلان میمانم حتی اگر زیاد بازی نکنم. در آن زمان همپستیهای من در میلان ریوالدو و روی کاستا بودند. با وجود این که انتظار چندانی از خودم نداشتم، همه چیز برایم خوب پیش رفت. غذاها عالی بود و در زمین هم همه چیز خوب پیش رفت. تجربه فوقالعادهای داشتم.

*به سرعت جای روی کاستا را در ترکیب میلان گرفتید. این موضوع چقدر اعتماد به نفستان را افزایش داد؟

وقتی به میلان آمدم، کارلو آنچلوتی طرز فکر متفاوتی در مورد سبک بازی من داشت اما بعد از اولین جلسه تمرینم در ایتالیا، متوجه شدم همه در باشگاه تحت تاثیر عملکرد من قرار گرفتهاند. آنچلوتی خیلی زود تواناییهای مرا دید و به من فرصت بازی داد و من هم توانستم بیشترین استفاده را ببرم. مهمتر از همه، تمام این فرآیند بسیار خوشایند بود زیرا هیچوقت اختلاف نظری بین من و همتیمیهایم پیش نیامد. ریوالدو همین امروز هم یکی از بهترین دوستان من است و روی کاستا هم نقش یک مربی را برایم دارد. بعد از هر بازی عادت داشت کنارم بیاید و در مورد جایگیری یا مسائل دیگر که به بهتر شدن من مربوط بود، توصیههایی بکند. این کار در پیشرفت من نقشی باورنکردنی داشت. هر دوی ما به دنبال حضور در ترکیب اصلی بودیم اما کاستا نگران این موضوع نبود. دوست داشت به پیشرفت من کمک کند. واقعا فوقالعاده بود. واقعا از او ممنونم . به لطف همتیمیهایم توانستم به راحتی در میلان جا بیافتم.

*کار کردن زیر نظر آنچلوتی چطور بود؟ آیا او بزرگترین مربی است که زیرنظرش کار کردید؟

بله، آنچلوتی بهترین است. این را میگویم چون او کسی بود که میدانست چطور بهترین بازی را از من بگیرد. به نظرم بازیکنان از تمام مربیان چیزی یاد میگیرند. مربی اهمیت زیادی برای تیم دارد و بهترین عملکرد من در سن سیرو زیر نظر کارلو بود. او هم روزهای اولیه مربیگری خود را سپری میکرد اما خیلی زود فاتح لیگ قهرمانان شد و بعد از آن دائما پیشرفت کرد. او روش صادقانه و بسیار مثبتی در هدایت یک تیم دارد و این برای یک مربی بزرگ بسیار لازم است. میداند بازیکنان با روحیههای مختلف را چطور هدایت کند تا به هدفی مشترک برسند. بازی زیر نظر او تجربه فوقالعادهای بود.

*بهترین خاطره شما از تقابل با اینتر چیست؟

پیروزی مقابل این تیم در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان فصل 05-2004 را انتخاب میکنم. آن رقابتهای اروپایی تجربه فوقالعادهای بود و واقعا از آن لذت بردم. رقابت بین دو تیم همیشه حساس است و بازی در لیگ قهرمانان هم آنها را حساستر کرده بود. پیروزی در آن حس خوبی داشت. اولین گلم در پیراهن میلان هم مقابل اینتر بود و به همین خاطر میتوانید تصور کنید چقدر برایم گل ویژهای است. اگر بخواهم صادق باشم، تمام گلهایی که به اینتر زدهام برایم خاص است. هواداران میلان حرفهای مرا درک میکنند.

*تیم میلانی که شما در آن بودید تنها یک بار در لیگ قهرمان شد. به نظرتان نباید بیشتر قهرمان میشدید؟ یا لیگ ایتالیا در آن سالها بسیار رقابتیتر بود؟

به نظرم هر دو مورد صحیح است. قطعا میتوانستیم بیشتر قهرمان شویم اما این که رقابت هم بسیار شدید بود، درست است. یوونتوس، اینتر، رم و لاتزیو تیمهای خوبی داشتند و در هر یک از این تیمها بازیکنانی به میدان میرفتند که این روزها اسطوره ورزش فوتبال محسوب میشوند. بازیکنانی نظیر توتی در رم یا کامبیاسو و زانتی و همچنین آدریانو و ابراهیموویچ در اینتر. یوونتوس هم کاناوارو، تورام، دل پیرو، ترزگه و... را داشت. تیم ما هم خوب بود و سری آ روزهای خوبی را تجربه میکرد چون تمام تیمهای ایتالیایی در لیگ قهرمانان مدعی بودند. به همین خاطر نمیتوان گفت که باید قهرمانیهای بیشتری کسب میکردیم. در هر تورنمنتی که بودیم، تا لحظه آخر میجنگیدیم.

*شکست در فینال معروف 2005 چه حسی داشت؟ این که دو سال بعد انتقام آن شکست را گرفتید، چطور بود؟

قطعا سخت بود. رسیدن به فینال لیگ قهرمانان کار سختی است و شکست در فینال به آن شکل، همه چیز را سختتر میکند. نمیدانستم بعدا فرصت دیگری برای حضور در فینال لیگ قهرمانان به من رو میکند. به بالا بردن جام خیلی نزدیک بودیم و بعد از شکست دائم به این فکر میکردم که آیا باز هم این شانس به من رو میکند؟ آن شکست به ما ضربه زد زیرا حریف بر ما مسلط نبود و ما جریان بازی را در کنترل داشتیم اما لیورپول ناگهان به خودش آمد و ما را در ضربات پنالتی شکست داد. میترسیدم دیگر شانس حضور در فینال را نداشته باشم اما خوشبختانه خیلی زود این فرصت مجددا به دست آمد. کمک کردن به تیمم برای فتح جام حسی خیلی خوبی داشت. درسهای زیادی گرفتیم و در مسیر پیشرفت من هم نقش مهمی داشت.

* بازی در مربع جادویی آدریانو، رونالدو، رونالدینیو و خودتان چه جسی داشت؟ مطمئن بودید که با این بازیکنان میتوانید فاتح جام جهانی 2006 شوید؟

برزیل بازیکنان خوب زیادی داشت و خوشحالم که جزوی از آن تیم بودم. رونالدو، رونالدینیو و آدریانو هر سه در دوران اوج فوتبال خود بودند. ضمن این که خودمان را جدا از سایر بازیکنان تیم نمیدانستیم. میخواستیم از آن حجم استعداد در راستای منفعت تیم استفاده کنیم. رسانهها گاهی اوقات دوست دارند بگویند فلان بازیکن یک تنه باعث قهرمانی یک تیم شد ولی این موضوع درست نیست. پیروزی در یک بازی فقط با تلاش جمعی ممکن است. ما چهار نفر هم فکر نمیکردیم خودمان تنهایی میتوانیم کاری انجام دهیم. ما عضو تیمی قدرتمند بودیم ولی نتوانستیم قهرمان شویم. در تورنمنتهای دیگر قهرمان شدیم اما متاسفانه جام جهانی را نبردیم. اگر چه فتح نکردن جام جهانی ناراحت کننده است اما خوشحالم که عضوی از آن تیم بودم.

*قهرمانی در لیگ قهرمانان 2007 مهمترین لحظه زندگیتان بود؟

هر قهرمانی یکی از بهترین لحظات یک فوتبالیست است و به همین خاطر فینال لیگ قهرمانان سال 2007 نیز یکی از شادترین لحظات زندگی مرا تشکیل میدهد اما مهمترین جامی که بردم، جام جهانی 2002 بود. جام جهانی هر 4 سال برگزار میشود و نمیتوان منکر اهمیت آن شد. لیگ قهرمانان بعد از آن قرار میگیرد. بهترین باشگاهها و بازیکنان در لیگ قهرمانان هستند به همین خاطر قهرمان اروپا شدن واقعا سخت است.

*چه حسی دارد که قبل از شروع دوران سلطه کریس رونالدو و لیونل مسی فاتح توپ طلا شدید؟

خیلی خوب بود. آنجا در حالی ایستاده بودم که جایزه بهترین بازیکن جهان در دستانم بود و افکار فراوانی از ذهنم میگذشت. تمام رویاهایم به عنوان یک کودک به خاطرم آمد. همان رویایی که هر کودکی دارد و دوست دارد یک بازیکن حرفهای بشود و ناگهان تبدیل به بهترین بازیکن دنیای فوتبال شده بودم. باورنکردنی بود. حس فوقالعادهای داشتم. تلاش زیادی کردم تا این اتفاق منجر به مغرور شدنم نشود. هیچوقت فکر نکردم بهترین و نمیخواهم ادای آدمهای متواضع را در بیاورم. از اهمیتم در موفقیتهای میلان خبر دارم و توپ طلا را هم به خاطر همین موفقیتها بردم. تیم ما در مسابقات مختلف قهرمان میشد و تنها به این خاطر توانستم بهترین بازیکن جهان شوم چون دروازهبانی فوقالعاده داشتیم که شوتهای حریف را مهار میکرد. خط دفاعمان مستحکم بود و همین طور بقیه خطوط هم عالی بودند. نباید فکر کنید بهترین هستید. با این حال داشتن جوایز فردی حس خوبی دارد ولی نباید ارزش تیم را دستکم گرفت این تنها راه برای قهرمان شدن در دنیای فوتبال است.

*آیا حقیقت دارد که قبل از پیوستن به رئال مادرید در سال 2009 پیشنهاد چلسی را رد کردید؟

نه. پیشنهاد رسمی از سمت چلسی ارائه نشد. فقط صحبتهای غیر رسمی بود چون آنچلوتی به آنجا رفته بود و ما رابطه خوبی داشتیم. پیشنهادی که از انگلیس به دستم رسید و جدی هم بود، از سوی منچسترسیتی و 6 ماه قبل از پیوستنم به رئال بود. سیتی در روزهای اولیه قدرت گرفتن بود و میخواستند من یکی از رهبران تیمشان باشم اما به نظرم زمان مناسبی برای ترک میلان نبود. در ذهنم رئال مادرید تنها باشگاهی بود که در صورت ترک میلان حاضر بودم در آن توپ بزنم ولی میلان تمایل چندانی به این اتفاق نداشت. در آن زمان برای این باشگاه چندان رایج نبود که بازیکنان بزرگش را بفروشد. اولین کسی که رفت شوچنکو بود اما باشگاه دوست نداشت او هم برود. آنها شوچنکو را مجبور کند در یک کنفرانس خبری اعلام کند که خودش دوست دارد برود ولی در مورد من فرق میکرد. وقتی سیتی پیشنهاد داد، سران میلان گفتند از این پیشنهاد راضی هستند و میخواهند با آن موافقت کنند. درها برای خروج من باز بود ولی من مخالفت کردم. با این وجود به سران میلان گفتم اگر از سوی رئال پیشنهادی ارائه شود، با خوشحالی میروم و همین اتفاق هم افتاد.

*اگر میدانستید رونالدو در همان تابستان به رئال میآید، باز هم به این تیم میرفتید؟

اگر میدانستم تصمیم گرفتن برایم آسانتر میشد. در فوتبال هیچ چیز مهمتر از بازی در یک تیم قدرتمند متشکل از بهترین بازیکنان جهان نیست. این خواسته هر بازیکنی است. دوست دارید قهرمان شوید و با بازی در کنار بزرگان شانستان برای رسیدن به قهرمانی خیلی بیشتر است. وقتی فهمیدم رونالدو هم در حال آمدن به مادرید است خوشحال شدم. 4 سال حضور در کنار او خیلی خوب بود. هنوز هم دوستان خوبی هستیم و با هم صحبت میکنیم.

*با کدام بازیکن در زمین مسابقه خیلی هماهنگ بودید؟

بردن نام یک نفر خیلی سخت است زیرا چون همتیمیهای فوقالعادهای داشتم. در فوتبال برزیل با لوئیز فابیانو هم در تیم ملی و هم در سائوپائولو. در تیم ملی الانو، رونالدینیو و رونالدو و در زمینه باشگاهی در میلان فیلیپو اینزاگی و آندری شوچنکو.

*در فوتبال فعلی سبک کدام بازیکن خیلی شبیه شما است؟

اگر بخواهم صادق باشم خیلی سخت است کسی را با سبک بازی خودم پیدا کنم چون فوتبال این روزها خیلی تغییر کرده است. سیستم بازی دیگر مثل گذشته نیست و این موضوع روی سبک بازی فوتبالیستها تاثیر زیادی دارد. این روزها استفاده از سه مهاجم بسیار رایج است ولی من در آن زمان نقش بازیکن پشت مهاجم را داشتم که این روزها در فوتبال چنین پستی به ندرت وجود دارد.

*در دوران بازی خود بیش از 200 گل زدید. کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

در زمینه باشگاهی، دومین گلم در اولدترافورد چون گل زیبا و مهمی بود. در تیم ملی، مهمترین گلم مقابل کرواسی در جام جهانی 2006 بود اما یک گل هم در یک دیدار دوستانه در سال 2006 به آرژانتین زدم که آن گل را خیلی دوست دارم.

*آرمین زمانی

برچسب ها: کاکا ، برزیل
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار