PDF نسخه کامل مجله
چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 24 2024
کد خبر: ۷۳۹۸۰
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۲۶
دوست بداریم یا متنفر باشیم اما
مورینیو هنوز ایستاده است

هم می‌شنویم و هم می‌خوانیم که مورینیو به پایان رسیده است. روش‌هایش، سبک فوتبالش و کاریزمایی که داشته، چیزی بوده که به درد گذشته می‌خورده و حالا کارایی خود را از دست داده است. مربیان نسل جدید از راه رسیده اند و با روش‌های جدیدشان، مورینیو را به کنار زده‌اند. اما باید بگوییم که آنها حقیقتا اشتباه می‌کنند و حالا نتیجه اخیر، این فرضیه آنها را کاملا زیر سوال برده است. ژوزه مورینیو هنوز کارایی دارد و هنوز ایستاده اسو به هر جایی که برود، اثرش را می‌گذارد. حالا هم که از گوشه و کنار خبر اخراج مائوریتسیو پوچتینو و جایگزینی این مربی آرژانتینی با آقای خاص به گوش می‌رسد.

بگذارید برخی از حقایق را مرور کنیم تا بیشتر متوجه شویم که هنوز هم مورینیو در میان مربیان بزرگ دنیا قرار دارد. با قهرمانی اخیر رم در لیگ کنفرانس اروپا، او به اولین مربی تبدیل شد که در همه رقابت‌های اروپایی یعنی لیگ قهرمانان اروپا، لیگ اروپا و لیگ کنفرانس اروپا به قهرمانی رسیده است. او در 5 فینال اروپایی حضور داشته و به طرز شگفت‌انگیزی در هر 5 فینال به برتری رسیده است. علاوه بر این او در طول دوران مربیگری خود در 15 فینال مسابقات مختلف حضور داشته که در 12 فینال برنده میدان بوده است. اگر این را هم در نظر بگیرید که او با 6 بار حذف در مرحله نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان اروپا، بیش از هر مربی دیگری در این مرحله از رقابت کنار رفته، می‌توان بزرگی عملکرد این مربی پرتغالی را بیشتر درک کرد.

بنابراین، چگونه همه چیز به جایی رسید که رسانه‌ها، هواداران و مالکان باشگاه‌ها با او طوری رفتار کردند که این مربی نابغه دیگر نمی‌تواند در میان باشگاه‌های بزرگ جایی داشته باشد؟ چطور ممکن است که دیگر فقط نتیجه گرفتن کافی نباشد؟ برای درک این موضوع ما باید به سادگی تمام تکه های پازل را از گذشته و حال کنار هم بچینیم. احتمالا قهرمانی جام یوفا با پورتو، عنوانی نبود که بتواند مورینینو را مورد توجه قرار دهد اما قهرمانی یک سال بعد او با این تیم پرتغالی در لیگ قهرمانان اروپا کافی بود تا او را در رادار توجه بسیاری قرار دهد. قهرمانی در چنین رقابت مهم و معتبری باعث شد تا انتقال بزرگ به چلسی برایش فراهم شود. قهرمانی در دو فصل پیاپی لیگ برتر به همراه آبی‌های لندن کافی بود تا آقای خاص بیش از پیش همه را شگفت‌زده کند. حتی بدست آوردن یک قهرمانی هم کافی بود تا او هم جایگاهش را میان هواداران پیدا کند و هم دهان منتقدانی که آبراموویچ را برای این تصمیم و انتخاب تحت فشار قرار داده بودندف ببندد.

پس از آن مورینینو به اینتر رفت و هر آنچه که باید بدست می‌آورد را تصاحب کرد و سرانجام تغییر مسیر بزرگ به سوی مادرید و کهکشانی‌ها به وقوع پیوست. این مسیر طی شده به نظر کاملا منطقی است. هر مربی موفقی در اروپا آرزو دارد که یک روز خود را روی نیمکت موفق‌ترین تیم باشگاهی فوتبال اروپا ببیند و قطعا مورینیو هم از این قاعده مستثنی نبود. همه چیز در مسیر به خوبی در جای خودش قرار گرفته بود تا این مربی پرتغالی 59 ساله را به اوج دوران مربیگری خود برساند. در رئال مادرید و پس از آن چلسی، او دو قهرمانی دیگر را در لیگ‌های داخلی کسب کرد. با این حال، این نقطه عطف حیاتی نبود. اول آنکه همه چیز در این دو باشگاه باب میل نبود. او شروع به بحث با بازیکنان کلیدی باشگاه (ایکر کاسیاس و خوان ماتا به عنوان معروف ترین نمونه‌ها) کرد. علاوه بر این، فوتبال بیش از هر زمان دیگری به سمت بازی هجومی گرایش پیدا کرد. احساس نتیجه گرفتن در کنار بازی جذاب شروع شده بود و این باعث می‌شد فوتبال نتیجه‌گرای مورینینو دیگر آنچنان جذابیتی نداشته باشد.

از طرف دیگر، ژوزه همیشه به عنوان فردی شناخته می‌شد که نقطه ضعف حریف را می‌یابد و به هر قیمتی که شده از آن تا حد جزئی بهره‌برداری می‌کند. اصل تدافعی او که اغلب تماشا کردنش سخت است، «اشکال ندارد برنده نشویم، اما نمی‌توانیم ببازیم» هر سال پس از سال دیگری، موافقان و تحسین‌کنندگانش را از دست می‌داد. وقتی او رئال را ترک کرد، آنها خیلی زود سه جام متوالی لیگ قهرمانان اروپا را به دست آوردند تا زمان هم با مورینیو موافق نباشد و چهره تلخ خود را به وی نشان دهد. با وجود همه این بدشانسی‌ها، اینکه او این شانس را در منچستریونایتد به دست آورد تا دوباره بدرخشد، خوشحال‌کننده بود.. شیاطین سرخ در حال غرق شدن بودند و به یک شوالیه با زره درخشان نیاز داشتند. مورینیو مورد انتظارترین فردی بود که می‌توانست این جایگاه را بدست آورد. اگرچه با وجود ستاره‌های پرشمای که برای تیمش خریداری شد، او نتوانست ناکامی یونایتد در قهرمانی لیگ برتر در دوران پسا فرگوسن را تمامی بخشد اما هر چقدر هم که عجیب به نظر برسد، تا به امروز مورینیو مردی است که سه جام آخر را به اولدترافورد آورده است.

فصل دوم حضور در یونایتد، جایی بود که مورینینو به مشکل خورد. او که به عنوان کسی شناخته می‌شد که در دومین فصل حضورش در یک باشگاه، بیشترین موفقیت را بدست می‌آورد، در یونایتد به چنین نتیجه‌ای نرسید و با قرار گرفتن در رده دوم لیگ و از دست دادن دو فینال جام حذفی و سوپرجام اروپا، باعث شد تا قلم منتقدان و نظر کارشناسان فوتبال جزیره را علیه خود کند؛ کسانی که کار ژوزه را پیش از آغاز فصل جدید، یکسره کردند. علاوه بر این، برای اولین بار شواهد روشنی وجود داشت که ژوزه مورینیو از اصول خود دور شده و نه کمی، بلکه بسیار زیاد. منچستریونایتد در فصل دوم خود پس از رفتن سر الکس فرگوسن، شاید بهترین فوتبال را بازی میکرد، اما دست خالی از زمین بیرون می‌آمد. با نگاه کردن هر هفته به این تیم، این احساس همیشگی به وجود آمده بود که این تیم حس کشندگی خود را از دست داده است. پس از یک سری نتایج بد و مشاجره با ... تقریباً همه در باشگاه ... او تئاتر رویاها را ترک کرد و پس از آن به تاتنهام هاتسپر پیوست؛ باشگاهی که به ترتیب پس از پورتو کمترین تغییر مربی را داشت.

حضور در تاتنهام یکی دیگر از نقاطی بود که مربی پرتغالی می‌توانست در یکی از تیم‌های بزرگ اروپایی، یکبار دیگر توانمندی‌ها و شایستگی‌هایش را به اثبات برساند. بسیاری استدلال می‌کردند که چنین است، به‌ویژه زمانی که از نزدیک کارهای روزمره او را برای بدست آوردن همه یا هیچ تماشا می‌کردند. اگر منصف باشیم، ما هرگز پاسخ را نمی‌دانیم. در میان ابهامات لیگ جزیره، دانیل لوی، مالک تاتنهام هاتسپر، ژوزه مورینیو را درست قبل از اینکه تیمش را در رویارویی با منچسترسیتی در فینال جام کارابائو ببنید، اخراج کرد. اما ژوزه تسلیم نشد و در پاسخ به سوال خبرنگاران درخصوص اخراجش گفت: "من برمی‌گردم."

حالا ژوزه بازگشته است. او به بهترین حالت خود بازگشته است. قهرمانی در لیگ کنفرانس با آ اس رم تنها اولین گام برای اثبات اشتباه بسیاری از طرفداران فوتبال و ثابت کردن اینکه او هنوز هم در بین بهترین‌ها در حرفه خود است. آیا هرگز شانس دیگری به او داده می شود که در اوج باشد؟ خواهیم دید. بعید است که او هرگز مجبور شود رزومه خود را در اینستاگرام منتشر کند تا شغلی پیدا کند. تیم او ممکن است چشم نوازترین برای تماشا نباشد، اما او حضور دارد و خواهد بود تا چیزهایی را بیاورد که بیشترین اهمیت را دارند. غنائم و جام قهرمانی. زیرا تا 10 سال دیگر، هواداران به یاد نمی آورند که تیم او چگونه بازی می‌کرد بلکه فقط در یاد دارند که چه دستاوردهایی داشته است.

در فینال لیگ کنفرانس اروپا گل نیکولو زانیولو در دقیقه 32 باعث شد رم از حریفش پیش بیفتد و یک ساعت دفاع جانانه توسط کریس اسمالینگ و روی پاتریسیو این نتیجه را حفظ کرد. رم فوتبال جذابی در فینال اولین دوره رقابت‌های لیگ کنفرانس اروپا ارائه نکرد. اما آنها فوتبالی برنده را به نمایش گذاشتند. شاگردان ژوزه مورینیو از دقیقه 80 با کشاندن توپ به گوشه زمین و نزدیک پرچم کرنر سعی در اتلاف وقت داشتند و خطا روی تامی آبراهام در دقایق پایانی باعث شد که این مهاجم لحظاتی از درد به خودش بپیچد، در حالی که رو به نیمکت چشمک می‌زد و از این که مانع از شکل‌گیری حملات فاینورد شده بود، خوشحال بود. رم در نهایت فاتح رقابت‌های سطح سه اروپا شد چون حضور در فینال یک رقابت حذفی را بهتر از حریفانش درک کرده بود. اوون هارگریوز در بی‌تی اسپورت گفت:” فوتبال درباره برنده شدن است و مورینیو برنده می‌شود.” پیروزی برابر فاینورد به این معناست که مورینیو اولین مربی‌ای است که موفق به کسب عنوان قهرمانی هر سه رقابت مهم اروپایی شده است. از آن مهم‌تر، این مربی پرتغالی در هر پنج فینال اروپایی که به میدان رفته، برنده شده است. و پس از اولین قهرمانی مهم و ارزشمند پورتو در فینال جام یوفای 2003 برابر سلتیک که با پیروزی 2-3 این تیم به پایان رسید، تیم‌های مورینیو هرگز در فینال‌های اروپایی گلی دریافت نکرده‌اند. لیگ کنفرانس اروپا بیست و ششمین جام دوران مربیگری مورینیو است و آمار او در فینال‌ها به این ترتیب است: 30 بازی، 16 پیروزی، 10 شکست. گل‌های زده؟ 47. گل‌های خورده؟ 36. این آمار بدی نیست، خصوصا اگر این نکته را در ذهن داشته باشید که اوپتا فینال‌هایی که به ضربات پنالتی کشیده می‌شود را به عنوان مساوی به حساب می‌آورد. مورینیو پس از یکی از این چهار تساوی در ضربات پنالتی به پیروزی رسید که در سوپرکاپ ایتالیای 2008 بین اینتر و رم، تیم فعلی، او بود.

محتمل‌ترین دلیل مهارت مورینیو در فینال‌ها به چیزی برمی‌گردد که دیه‌گو تورس در کتاب زندگینامه این مربی به نام آقای خاص: روی تاریک ژوزه مورینیو، آن را "اصول پیروزی” توصیف کرد.

به گفته تورس، مورینیو با برنامه‌ای هفت بخشی به دیدارهای بزرگ قدم می‌گذارد:

1- تیمی برنده بازی است که اشتباهات کمتری مرتکب شود.

2- فوتبال به خواسته تیمی پیش می‌رود که باعث شود حریف بیشتر اشتباه کند.

3- خارج از خانه، به جای تلاش برای غلبه بر حریف، بهتر است که آنها را وادار به انجام اشتباه کنید.

4- احتمال اشتباه کردن کسی که صاحب توپ است، بیشتر است.

5- در اختیار نداشتن مالکیت توپ احتمال اشتباه کردن را کاهش می‌دهد.

6- هرکس صاحب توپ است، می‌ترسد.

7- هر کس صاحب توپ نباشد، قوی‌تر است.

*عرفان خماند

برچسب ها: خوزه مورینیو ، رم
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار