PDF نسخه کامل مجله
يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 28 2024
کد خبر: ۸۴۱۵۱
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۴۰۲ - ۱۸:۲۳
دست خدا...
صدرنشینی که به آن جام نمی دهند!

شاید نوشتن در مورد فوتبالی که خودت آن را «فوتبال کج» نامیده بودی خیلی سخت باشد. فوتبالی که مانند یک عمارت معظم اما فرسوده، هزینه های نگهداریش بسیار بیشتر از کوبیدن و دوباره ساختنش است! فوتبالی که وقتی به محتویاتش نگاه می کنی، ابتدا از خود می پرسی:

طالبی و مهاجرانی و حبیبی و کلانی و دایی اش کو؟ مجسمه دهداری و حجازی و پورحیدریش کجاست؟

اما چاره ای نیست. این عروس پیر بزک کرده، هنوز محبوب میلیون ها جوان است، و ما هم در اعماق وجودمان، هنوز این عشق دیرین را حس می کنیم...

قهرمانی نیم فصل؟!

با قهرمانی در نیم فصل، به کسی جام نمی دهند. در هیچ کتابی و تاریخچه ای، به نام قهرمانان نیم فصل اشاره نمی شود، مگر اشاره آماری گذرا. اما خب، همین ثبت آماری بطور کلی قابل احترام است. به همین دلیل می خواهیم کمی در مورد قهرمان نیم فصل لیگمان بنویسیم...

استقلال تهران

«استقلال» تهران قهرمان نیم فصل لیگ برتر در فصل 3-1402شد. می خواهیم ببینیم چه امتیازات و خصوصیاتی باعث چنین موفقیتی شد.

اصولا در وهله اول به نظر می رسد؛ برای باشگاهی که پرافتخارترین تیم کشورمان در قاره آسیاست و جامهای بین المللی زیادی را هم کسب کرده، نباید کسب مقام داخلی خیلی سخت باشد. اما در سالیان اخیر و با وجود بدسلیقگی هایی که در انتخاب مدیریت این تیم دیده شد و امیدواریم «سهوی» بوده باشد، آنها هم متوجه این قانون نانوشته شدند که داشتن یک دوجین بازیکن با کیفیت و مربی بزرگ، حداکثر 20 درصد از موفقیت یک تیم را تضمین می کند! هرچند این قاعده در تمام جهان جاریست، اما ترکیب آن 80 درصد باقیمانده و محتوای آن بسیار مهم است و گاهی می تواند شامل ناراستی ها و ناپاکی های بسیار باشد...

هرچه هست، در همه جا، یکی از آن عوامل، مدیریت تیم است.

خطیر... سیاه و سپید

بعد از یک قهرمانی تاریخ ساز و بی نظیر، با مدیر عامل متنفذی که کم حرف می زد اما به هر حال و با هر روشی «بلد بود» چگونه می توان در «فوتبال ایران» قهرمان شد، تغییر چند مدیر عامل در عرض یک سال، همان بلایی را بر سر استقلال آورد که ده پانزده سال پیش بر سر پرسپولیس آورده و سالها این تیم را در برزخ مدیریت اسیر کرده بود. «خطیر» که سالها در آن سوی مرزها اقامت داشت، چند سال پیش به عنوان یکی از اعضای کادر مدیریت استقلال به این تیم آمد. او که گفته می شد خارج از کشور، در برخی پرونده های فوتبالی به فدراسیون کمک می کند، قبل از مدیریت در استقلال، در بدنه فدراسیون مشغول تدوین قانون «سقف بودجه» شد. قانونی که البته از دید مربی و طرفدار تیم آینده اش، بلای جان این باشگاه شد. طبق معمول چند سال اخیر، امسال هم ستاره های فصل پیش، از این تیم رفتند! بر اساس قانون فوق و با توجه به قراردادهایی که مدیر عامل پیشین استقلال از قبل برای سال جدید بسته بود، استقلال نه تنها نمی توانست بازیکن بگیرد، که حتی برای دریافت مجوز شرکت در لیگ 3-1402 باید اصلاحاتی در قراردادها ایجاد می کرد. در فاصله رفتن «آجورلو» و آمدن «خطیر» ، دو نام دیگر آمدند و رفتند؛ فتح الله زاده و کریمی. که هر دو در گرداب بدهی های مدیرعامل پیشین غرق شدند. هرچند شاید اگر خود آن مدیرعامل هم بود، نمی توانست از این گرداب رهایی یابد! خطیر اما در این مورد، به نظر می رسد «موفق» عمل کرد. علیرغم اصرار فراوان مربی جدید باشگاه برای جذب چند بازیکن کلیدی و قول های مساعدی که در ابتدای کار از مدیرعامل قبلی دریافت کرده بود، مدیرعامل جدید در مقابل این تقاضای منطقی مقاومت کرد که حتی باعث اختلافاتی بین این دو گشت. این اختلافات با نتیجه گیری تیم و سعه صدر هر دو طرف، کم کم فروکش کرد و بعد از تنبیه نافرجام تیم های متخلف، که حق را کاملا به مدیرعامل جدید می داد و او را روسپید می کرد، مطلقا به فراموشی سپرده شد. هرچند بعدها با تغییر حکم تیم های متخلف، دوباره بحث های مربوط به این قانون، شعله ور شد و در چشم هوادار، خطیر دوباره از سپیدی به سیاهی رسید...

مربی کاریزماتیک، از نان شب واجب تر...

در آغاز فصل، یک رخداد مهم دیگر در تیم استقلال بوقوع پیوست. در فوتبال ما، شخصیت های کاریزماتیک به چند دسته تقسیم می شوند:

لمپن ها، محبوب ها، پرافتخارها، و بین المللی ها...

هر کدام از این شخصیت ها، می تواند در فوتبال ایران، موجب تغییرات بزرگ و چشمگیر در تیم ها بشوند و گاهی برای ایجاد تغییرات مثبت در تیم ها، از نان شب واجب تر و موثرتر از هر عامل دیگری هستند. فرهاد مجیدی یکی از آن مربیان کاریزماتیک محبوب و پرافتخار برای آبی ها بود که توانست با اتکا به یک مدیر متنفذ، نتیجه ماندگاری در باشگاه رقم بزند. بعد از او ساپینتو آمد که نگارنده معتقد است اگر کمی بر اعصاب خود مسلط بود و داوران برایش شمشیر از رو نمی بستند، می توانست موفق شود. با رفتن او که به نظر می رسید رفتنی «ناگزیر» بود، «کریمی» مدیرعامل وقت و پیشین این تیم، ضمن جذب یکی دو بازیکن خوب، توانست «بالاخره» پای یک نام بزرگ و کاریزماتیک را به نیمکت استقلال باز کند تا مقبولیت و مشروعیتی برای خود دست و پا کند.

«جواد نکونام» بازیکن بزرگی بود که اکثر دوران بازی خود را در تیم «پاس» گذراند و سپس به باشگاه «اوساسونا» اسپانیا پیوست و در آنجا نیز تبدیل به یکی از اسطوره های این باشگاه شد. او بواسطه سابقه طولانی در تیم ملی و یکی از کاپیتان های محبوب تاریخ فوتبال ایران، می توانست به عنوان یک چهره «نه سرخ نه آبی» بعد از خداحافظی از تیم ملی و نیز بازنشستگی از فوتبال، با یک رکورد خوب، کنج عافیت گزیند و در دل همه جا داشته باشد. او اما در سالیان آخر بازی خود، به صراحت از علاقه قلبی به باشگاه استقلال گفت و اینکه دوست دارد فوتبال خود را در این تیم به پایان برساند. بدین ترتیب، او اولین بذرهای ماندگار شدن در قلب طرفداران این باشگاه را کاشت، و بعد از اینکه در مربیگری نیز تجربیات قابل قبول و کافی را کسب کرد، یکی دو سالی بود که به آلترناتیو همیشگی نیمکت استقلال تبدیل شده بود. سرانجام این «کریمی» بود که این کاریزمای پرافتخار و بین المللی را به عنوان «برگ برنده» به استقلال آورد، هرچند خودش ماندنی نشد...

تعامل حرفه ای

شروط نکونام برای جذب نیروهای جدید، بدلیل تغییر مدیریت و آمدن فردی که خودش از بنیانگذاران قانون «سقف بودجه» بود، نادیده گرفته شد. علیرغم انتقادهای زیرپوستی دو طرف از یکدیگر، سرانجام یک تعامل نانوشته بین مدیر و مربی انجام شد. این تعامل که حتی منجر به کاهش قرارداداد جواد نکونام با هدف کاهش هزینه ها و امکان ثبت قرارداد جدید شد، فقط از یک ذهن «حرفه ای» قابل انتظار بود. بعد از آن تعدادی از بازیکنان استقلال هم با کاهش قرارداد خود موافقت کردند، تا جا برای ثبت قرارداد «مهدی هاشمی نسب» و یکی دو بازیکن دیگر باز شود. حل مشکل هاشمی نسب و حضور او روی نیمکت، که ناگفته می توانست یک دوپینگ روحی برای تیم استقلال و طرفداران آن باشد، یکی دیگر از عوامل موفقیت نیم فصل استقلال بود. بعد از کسر امتیاز از سپاهان و پرسپولیس، ارزش این تعامل و مدارا مشخص شد. هرچند در رأی عجیب کمیته استیناف و برگشت امتیازات به این دو رقیب، باشگاه استقلال نیز همراه جامعه فوتبال گیج و منگ شد...

القای روحیه همکاری تیمی

تبعیت بازیکنان از مربی در جریان «کاهش قراردادها» ، باعث ایجاد یک همبستگی در تیم شد. تیمی که جدای از عدم اجابت خواسته های مربی که حق طبیعی اوست، از دید هوادار معمولی هم از کمبود بازیکن و عدم بالانس در ترکیب خود رنج می برد، حالا به یک تیم خواهنده تبدیل شده بود که تمام بازی های خانگیش را با پیروزی پشت سر می گذاشت و بعد از یک باخت در اصفهان، آن هم از روی نقطه پنالتی که هواداران تیم آن را غیرعادلانه می دانستند، انگاری با شکست غریبه بود. چنین تیمی، حتی اگر «زیبا» بازی نکند، فلسفه فوتبالش «بردن» است و می تواند صدرنشین لیگ باشد...

مراقب دست ها باشند!

همانگونه که گفتیم، به صدرنشین نیم فصل جام نمی دهند. برق شیراز، ده پانزده سال پیش در دور رفت صدرنشین شد و در انتهای فصل سقوط کرد!!! احتمالا خود تیم ها این مسئله را بسیار بهتر می دانند. دوره های متعددی از این فوتبال عجیب و غریب را داشته ایم، که یک تیم تا چهار پنج بازی انتهایی صدرنشین بود و در آخر فصل تا رتبه چهارم و پنجم سقوط کرد! برعکس، تیم هایی که در رتبه های سوم و چهارم بودند و در سه چهار هفته پایانی خودشان همه را بردند و حریفانشان به همه باختند و قهرمان شدند!!! شاید چیزی مثل «بلیط لحظه آخری» در فوتبال ما وجود دارد که برعکس همه جا در لحظات آخر گرانتر به فروش می رسد و آنکه بدستش می آورد، رستگار می شود!!! جواد نکونام جمله ای کلیدی در یکی از مصاحبه هایش بکار برد:

«ما از جنس خودشان هستیم»!

بجز خود او، هیچکس دقیقا نمی داند «خودشان» چه کسانی هستند. شاید دست های آشکار و پنهانی که این روزها حتی ابایی ندارند از اینکه به همه بگویند «فوتبال در دستان ماست»!!! تقریبا مطمئنیم کسی در این فوتبال، اراده شکستن این دست ها را ندارد. مگر دست خدا، که گاهی بی صدا از آستین بیرون می آید و همه را سر جایشان می نشاند... خوب است مربی و مدیران تیم استقلال بدانند؛ قهرمانی پاک بسیار سخت بدست می آید. اما بسیار شیرین تر و گواراتر از قهرمانی هاییست که فقط رزومه ساز است. این خیلی خوب است که بهوش باشند و مراقب دست های کثیف، اما بهتر آن است که از میان همه دست ها، دست خدا را بفشارند...

*دکتر محمد(شهریار) شفائی

نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها