PDF نسخه کامل مجله
پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 09 2024
کد خبر: ۳۰۲۲۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۷
رخ به رخ با «رضازاده» و «باقری»

کیهان ورزشی-

حال و هوای المپیکی این روزها ایجاب می کرد که «رخ به رخ» این شماره را به رشته ای المپیکی و البته پرافتخار اختصاص دهیم.

وزنه برداری ایران در طول تاریخ روزهای پر فراز و نشیبی را سپری کرده است.

این رشته که نسل های قبل، آن را با نام مردان قدرتمندی چون «زنده یاد محمود نامجو» و «محمد نصیری» و ...می شناختند، از حدود دو دهه قبل مسیر تازه ای را برای رسیدن به قله های افتخار پیدا کرد.

در اواخر دهه 90 میلادی حرکت بسوی موفقیت کلید خورد و در المپیک سیدنی، از نسلی طلایی پرده برداری شد؛ نسلی که با مدال آوری هایشان در سطح جهانی و المپیک نگاهها را به سوی رشته ای فراموش شده و رو به اضمحلال معطوف ساختند.

تیم اعزامی به سیدنی با نفراتی چون «حسین رضازاده»، «کوروش باقری»، «حسین توکلی»، «شاهین نصیری نیا» و ...به فرماندهی «ایوانف بزرگ» چشم ها را خیره کرد و از دل همان ظهور، لقب قویترین مرد جهان به یک ورزشکار ایرانی رسید.

گرچه بعدها به دلایل نامشخص «ایوانف» از وزنه برداری ایران جدا شد اما شاگردان و یادگارانش همان مسیر را ادامه دادند و افتخارآفرینی هایی که سنگ بنایش را مرد بلغارستانی بر زمین گذاشته بود، تا المپیک لندن ادامه پیدا کرد.

مصاحبه شوندگان «رخ به رخ» این شماره،«حسین رضازاده» و «کوروش باقری» دو تن از شاگردان «ایوانف» هستند که بعدها و در المپیک لندن نیز در جامه رییس فدراسیون و سرمربی کارنامه ای موفق از خود بر جا گذاشتند. در زیر بخش هایی از این گفت و گو را می خوانید.

ضمنا می توانید متن کامل آن را در شماره این هفته مجله کیهان ورزشی مطالعه بفرمائید.

گفت و گو از حمید ترابپور

عکس های مصاحبه از کریم محمدی

کوروش باقری: زمانی که دبیرستان میرفتم عکسهای « الکسی پتروف» یا «نعیم سلیمان اوغلو» را پشت کتابهایم میچسباندم. «پتروف» کسی بود که در المپیک سیدنی با من وزنه زد. وزنههای ما با هم یکی بود و من از روی وزن خودم به او باختم. زمانی که من عکس پتروف را نگهداری میکردم، او در رده جوانان آمده بود یک وزنه در حد بزرگسالان زده بود!

حسین رضا زاده: اینها داستان است که برایم درست کرده بودند. کجا من یک کامیون هندوانه را خالی کردم؟! وزنم 65 کیلو بود و هیکلم خیلی بزرگ نبود. من با کفش کتانی چینی تمرین میکردم که پاشنه نداشت و کف آن صاف و غیراستاندارد بود. پدرم راننده کامیون بود و وضعیت مالی ضعیفی داشتیم. استارت کارم را از آموزشگاهها زدم.

رضازاده: در اردبیل سه تا سینما بود: سینماهای انقلاب، ایران و قدس. من فیلمهای جنگی را دوست داشتم و به سینما میرفتم. فیلمهایی مثل کانیمانگا، عقابها، هراس یا بعضی وقتها فیلمهای هندی را میدیدیم. در کنار ورزش و درس خواندن، به سینما و پارک هم میرفتم.

باقری: در کرمانشاه سینما زیاد بود، سینماهایی مثل 22 بهمن، پیروزی، استقلال و... وجود داشت. درآن زمان فیلمهایی مربوط به دفاع مقدس نشان میدادند.

رضازاده: بلیت سینما، 4 تومان بود. فیلم کانیمانگا را که نشان میدادند، بلیتش 5 تومان بود و در بازار آزاد 8 تومان میفروختند.

باقری: ایوانف با نگرش و برنامههای جدید کارش را شروع کرد.یادم هست در مقطعی ایوانف به همه گفته بود به تهران بیایید و از تهران با قطار به اهواز میرویم که اردو را برگزار کنیم. من بجای تهران، از کرمانشاه به اهواز رفتم و بچهها به من گفتند ایوانف خیلی سختگیر است و احتمال دارد که تو را بیرون کند. حاجحسین آنجا نبود ولی بچههای جوانان همگی بودند. حسین برخواه، شاهین نصیرینیا، مهران آذری و جواد خوشدل و بقیه بودند. به من گفتند چرا اول به تهران نیامدی؟! بیرونت میکنیم. گفتم چه کاری است که از شهر خودم به تهران بروم و دوباره به اهواز بیایم؟ ما آن زمان شناخت زیادی از ایوانف نداشتیم ولی در دنیای وزنهبرداری، آدم شناخته شدهای بود.

اولین باری که ایوانف مرا دید، گفت تو خیلی لاغر هستی. هیکل من استخوانی بود و شاید مناسب وزنهبرداری نبود. ایوانف آمد و ورزشکاران رشته وزنهبرداری را غربال کرد. ما که در تیم جوانان بودیم و فکر نمیکردیم به این زودی در تیمملی به طور ثابت کار کنیم، جالب است که در اولین مسابقه بعد از آن اردو- یک ماه بعد در دهه فجر در شهر اهواز- تقریباً همه ما را در تیم گذاشت. من، شاهین، مهران و حسین برخواه را در بزرگسالان قرار داد. در این رشته غربالگری شد.

رضازاده: اصلاً وزنهبرداری ایران مدیون ایوانف بود. وزنهبرداران خوبی هم در آن دوره بودند؛ چه من، چه کوروش، توکلی، شاهین نصیرینیا، برخواه، مهدی پانزوان و جواد خوشدل، همه در جوانان جهان و بزرگسالان آسیا مدال گرفتند. در المپیک سیدنی- 2000، شش نفر بودیم. ایوانف مربی بزرگی بود. یادم هست که در شهرکرد برای المپیک تمرین میکردیم و ایوانف شدیدا مسموم شده بود. ما ساعت 5 تمرین داشتیم و ایوانف ساعت 4 به بیمارستان رفته بود و ما هم نمیدانستیم. در غیاب ایوانف، با اکبر خورشیدی تمرین کردیم که تمرینات او خیلی سبکتر از ایوانف بود. ما خیلی خوشحال شدیم که سبک تمرین میکنیم. نیم ساعت که از تمرین ما گذشت، دیدیم ایوانف آمد. هنوز «آنژیوکت» توی دستش بود! در بیمارستان به او گفته بودند یک ساعت دیگر باید از تو آزمایش بگیریم و او گفته بود در فاصله این یک ساعت من میروم سر تمرین بچهها و دوباره برمیگردم! مربی دقیق و مصممی بود.

ما، سه هفته به اردوی بلغارستان رفته بودیم، ایوانف همیشه در اردو بود و به خانهاش نمیرفت. او دو دختر داشت که آنها برای دیدن پدر خودشان، به اردوی ما میآمدند. مثلا اگر پدر ایوانف مریض بود، صبح میرفت پیش پدرش و شب دوباره به اردو برمیگشت.

باقری: ایوانف در سیدنی، حسین را با خودش هم اتاق کرد. عملا این کار را کرد تا استرس او را پایین بیاورد، اما من در مسابقات جهانی، قبلا، چمرکین و رونیولر را دیده بودم و با آنها در یونان (سال 99) رقابت کرده بودم. رکورد جهان را در آن جا زدم.

رضازاده: من حتی شنیدم بعضی از بچهها که جنبه تلقینی آنها قوی بود، یک آسپرین را به جای یک داروی نیروافزا به آنها میدادند و میگفتند اگر بخوری رکورد میزنی!

رضازاده: در مسابقات قهرمانی کشور هم من یا ابوالفضل میگفتم. برای اولین بار در مسابقات 2003 کانادا، نام ابوالفضل را روی لباسم زدم.

باقری: در المپیک ایراد میگرفتند. در المپیک آتن از لباس حسین ایراد گرفتند و من مجبور شدم بگویم اسم کشورمان را با «ا-بیسی» و الفبای خودمان روی پیراهن نوشتهایم.

رضازاده: به نظر من ایوانف با آقای مرادی، رئیس فدراسیون مشکل داشت. او را فراری دادند

باقری: من فکر میکنم مرادی، ظرفیت محبوبیت ایوانف را نداشت. اصلاً کاراکترش این جوری است و من جلوی رویش هم این را گفتهام. اصلاً از کنار گذاشتن دبیر جدیدش هم میشود این را فهمید.

رضازاده: ترکیه و یونان مرا میخواستند ولی ترکیه، بیشتر دنبال من بود.

باقری: روزی که نعیم سلیمان اوغلو در هواپیما داشت با حاج حسین صحبت میکرد، من هم بودم. سلیمان اوغلو،نایب رئیس فدراسیون وزنهبرداری ترکیه بود. آقای کفیلی خبرنگار هم بود. من نمیدانم مبلغ چقدر بود ولی یادم هست که به حسین میگفت به ترکیه بیا.

رضازاده: مرحوم حصاری هم بود. بعد از مسابقات جهانی لهستان بود که رکورد جهانی هم زده بودم (سال 2002). من 263 کیلو رکورد جهان را زدم، 210 کیلو هم یکضرب زدم و در راه بازگشت از ورشو به استانبول و تهران بودیم که تیم ترکیه هم از ورشو به استانبول میرفت. به من میگفت اگر تو جهانی و آتن را بزنی، صددرصد این مبلغ را میگیری و ترکیه تو را میخواهد.

باقری: من اصلاً زبان ترکی بلد نیستم و از حسین پرسیدم چی میگوید؟ حسین خندید و این مطلب را به من گفت. آقای کفیلی کنار نشسته بود. اقای حصاری را صدا زد و او گفت داستان از چه قرار است؟ حصاری، ترکی بلد بود و با نعیم صحبت کرد.

رضازاده: ما اصلاً به مرادی چیزی نگفتیم. من میخواستم از مرادی شکایت کنم. بعداً من پیش حضرت آقا رفتم که گفتند رضازاده پشت به کشورش نکرد و آن پول را قبول نکرد، از صد تا مدال برای من ارزشمندتر است، این حرف برای من مهم است وگرنه صد نفر مثل آقای مرادی حرف بزنند از نظر من بیارزش است. به غیر از ترکیه، کشورهای قطر و یونان هم دنبال من بودند- آقای مرادی، خودش میداند- حریف من، جابر سالم، در بازیهای آسیایی دوحه برای مدال نقرهای که گرفته بود، صدهزار دلار جایزه گرفت و من که طلا گرفته بودم، بیست میلیون گرفتم. اگر جابر سالم مثل من طلا میگرفت، سیصدهزار دلار میگرفت. اگر من به قطر میرفتم، ده برابر ترکیه میگرفتم.

رضازاده: من در انتخابات ریاست جمهوری تبلیغ میکردم که تعداد بیشتری از مردم در انتخابات شرکت کنند. شاید به خاطر یک قهرمان وزنهبرداری، صد هزار نفر بیشتر در رأیگیری حضور پیدا میکردند.

باقری: مملکت ما آزاد است و دموکراسی در آن جاری است. ایرادی که به ما وارد است، قضاوتهای بیمورد درباره یکدیگر است.

رضازاده: خود آقای مایلی کهن مگر تبلیغ آقای احمدینژاد را نمیکرد؟ هر قهرمانی یک نظر مخصوص خودش را دارد. نظر من هم در آن روز این بود که مردم را دعوت کنم که بیشتر رأی بدهند. بیشتر افرادی که این حرف و حدیثها را بوجود میآورند، آدمهای حسود و تنگنظر هستند. من در فدراسیون که بودم، خیلی کار کردم. زمانی که من در فدراسیون بودم، تیم بزرگسالان ما دوبار در جهان، سوم شدم با کسب چند مدال؛ در حالی که قبلاً اصلاً نتوانسته بودیم به این مقام برسیم.

باقری: شاید قبل از من، ورزشکاری بود که سیگار میکشید ولی در دورهای که من بودم، هیچ کس سیگار نمیکشید و این کار را ممنوع کرده بودم.

رضازاده: در دوره کوروش باقری اصلاً یک نفر هم نمیتوانست سیگار بکشد. ساعت 11/5 همه باید میخوابیدند. من خودم بارها ساعت 7/5 صبح به رستوران میرفتم و میدیدم که همه حاضر هستند ولی در زمانی که کوروش نبود، این نظم به صورت صددرصد رعایت نمیشد.

رضازاده: به نظر من، بهادر دیگر نمیتواند وزنهبرداری کند چون لگنش درآمده و بازوانش پاره شده است. زمان من، نایب قهرمان جهان شد، به بازیهای آسیایی رفته،در جهانی مدال گرفته و در مجموع 440 پارسال در آمریکا سوم شده بود و حق داشت که به المپیک برود ولی باید ببینید دیدگاه فدراسیون نسبت به او چی بود.

باقری: آن ورزشکار روسی که 438 کیلو مجموع زد و نقره گرفت که دوپینگش مثبت اعلام شد. امسال روسها هم نیستند. بهادر 440 کیلو مجموع زد. باید این سؤال را از فدراسیون و آقای سجادی بپرسید.

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
گل محمدی
United States
۱۸:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۳
0
2
مصاحبه عالی بود . خسته نباشید.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار