آرسن ونگر از آن مربیانی است که نمیتوان در مورد او به یک حس واحد رسید. گاهی دوستش داری و گاهی میخواهی سر به تنش نباشد. این را به عنوان یک هوادار دوآتشه آرسنال نمیگویم. حتی به عنوان یک هوادار آرسنال هم نمیگویم. حالا ببینید توپچیهای متعصب که سالهاست رنگ قهرمانی لیگ برتر انگلیس را ندیدهاند، جه میکشند. هر فصل را با امید آغاز میکنند و باز هم در پایان فصل همان هواداران مایوس یک دهه اخیر بودند. دقیقا همین حسی که آنها این روزها در حال تجربه مکرر آن هستند.
در فصل 2003-2004 آنها برای آخرین بار قهرمانی لیگ برتر را بدست آوردند؛ آنهم از آن قهرمانیهای تکرارناشدنی چراکه به یک رکورد بی نظیر یعنی 49 بازی بدون شکست در لیگ برتر دست یافتند. آنها از هفتم ماه می ۲۰۰۳ که در خانه مقابل ساوتهمپتون ۶-۱ پیروز شد، تا اکتبر ۲۰۰۴، در لیگ برتر انگلیس هیچ شکستی نخورد تا رکورد ۴۹ بازی پیاپی بدون شکست را برای خود رقم بزند. آنها هنوز هم رکورددار بازی بدون باخت در لیگ جزیره هستند. آن زمان ونگر و ستارههایش در هایبوری، ورزشگاه کوچک قلب شهر لندن بر فوتبال جزیره حکمرانی میکردند اما در عین حال ساخت ورزشگاه امارات هم در دست کار بود؛ مسالهای که باعث میشد مدیران آرسنال در خرج و مخارج خود در خرید بازیکنان جدید دیگر دست و دلباز نباشند و مراعات کنند. همین دلیلی بود که ونگر عدم موفقیتهایش در سالهای بعدی و انتقاد هواداران به نخریدن بازیکنان بزرگ را به ساخت ورزشگاه جدید مرتبط بداند.
یک حضور در فینال لیگ قهرمانان اروپا در سال 2007، پس از آن قهرمانی بزرگ تنها موفقیت چشمگیری بود که برای ونگر و یارانش بدست آمد. آنها به یک خانه بزرگتر رفتند اما دیگر دلخوشیهای آن خانه کوچک تکرار نمیشد. تیفوسیهایش دوست داشتند به عقب برگردند و اوایل هزاره جدید برایشان تکرار شود اما هیچ وقت به ورزشگاه بزرگتر که مصائب خودش را به دنبال داشت، نقل مکان نکنند. از سال 2007 و پس از رفتن تیری هانری، تا همین امسال آرسنالیها یک دهه مشقتبار را سپری کردند؛ دههای که برایشان چیزی کمتر از فاجعه نداشت. رسیدن به قهرمانی جام حذفی و جام اتحادیه در روزهایی که چلسی و تاتنهام در همسایگی آرسنال و کیلومترها دورتر به سمت شمال در شهر منچستر دو تیم این شهر، قهرمانیها و موفقیتها را یکی پس از دیگری از آن خود میرکدند، سهم آرسنالیها چیزی جز یاس و شکست نبود.
پایان هر سال هر ناکامی به شایعه رفتن ونگر گره میخورد اما این مرد فرانسوی میخواست ثابت کند که از سرالکس فرگوسن چیزی کمتر ندارد. اما فرگوسن کجا و ونگر کجا. ونگر ماند و ماند تا قهرمانی سال 2004 تکرار کند اما غافل از آن شد که فقط دارد خودش را تکرار میکند. یک دور باطل در آرسنال. آوردن بازیکنان جوان در کنار چند بازیکن قدیمی با همان تاکتیکهای همیشگی که مقابل تاکتیکهای نوین مورینیو، کونته، گواردیولا، کلوپ و...حرفی برای گفتن نداشت.
ونگر پس از 22 فصل آرسنال را ترک خواهد کرد. او سالها مقابل انتقاد و شعارهای هواداران تاب آورد اما گویی خودش به این نتیجه رسیده که دیگر در میان مدرنیته فوتبال بخصوص در لیگ برتر انگلیس جایگاهی ندارد. او شاید زودتر از اینها میبایست آرسنال را ترک میکرد تا تصویر بهتری از خود بر جای بگذارد اما ماند تا آخرین شانس خود را هم امتحان کند. او آخرین فرصت را هم از دست داد تا با نتیجهای تلخ اما میراثی بزرگ از میان توپچیها برود. میراثی به بزرگی همه بازیکنانی که از زیر دستان او رشد یافتند و به فوتبال دنیا معرفی شدند. پاتریک ویرا، رابرت پیرس، تیری هانری، ایان رایت، دنیس برگکمپ، رابین فنپرسی، فردریک لیونگبرگ، دیوید سیمن، رابرت پیرس، نیکولاس آنلکا و...ستارگانی بودند که برخیها در کنار ونگر به تعالی رسیدند و برخی دیگر در سایه ناکامیهایش کارنامه افتخاراتشان خالی ماند.
ونگر را به پاس این میراث بزرگ، به پاس 1228 بار نشستن روی نیمکت آرسنال و کسب ده قهرمانی مهم در فوتبال میشود مورد ستایش قرار داد. او در میان محترمترین مربیان دنیا قرار دارد. استمرار و مداومت چیزی است که از او یک انسان محترم میسازد. همان طور که تیری هانری دربارهاش میگوید که "میراث ونگر غیرقابل باور است. خوشحالیم که میتوانیم درباره این میراث اکنون صحبت کنیم".
شاید بهترین جمله را خودش درباره خودش گفته است. "روزی که به آن دنیا بروم و از من بپرسند که در زندگی خود چه کاری انجام دادهای، تنها یک جواب دارم. تلاش کردم تا بازیهای فوتبال را ببرم".
مطلب کامل را در مجله هفته آینده کیهان ورزشی بخوانید.
عرفان خماند