PDF نسخه کامل مجله
سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 23 2024
کد خبر: ۵۳۳۷۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۰
«هادی حجازی‌فر» بازیگر موفق سینما و تلویزیون ایران، در گفت‌وگویی با ویژه نامه «کیهان ورزشی» شرکت کرد.
کیهان ورزشی-

علاقه مثال زدنی بازیگر فعال و محبوب سینمای ایران به دنیای فوتبال، بهانه‌ای شد برای یک گفت وگوی ویژه.
«هادی حجازی‌فر» از آن دسته هنرمندانی است که؛ با تمام دل مشغولی‌های کاری شان، اتفاقات ورزش و بخصوص فوتبال را با دقت رصد می کنند. این علاقه، شاید محصول خاستگاه پهلوان پرور او یعنی «خوی» باشد؛ زمینی زیبا همچون یک تابلوی با شکوه و وسوسه انگیز نقاشی؛ همانطور که در فیلم «آتابای» دیدیم. با مردمانی پر انرژی و متاسی از مرام و مسلک «پوریای ولی» که مقبره اش در آنجاست. کسی چه می داند، شاید قصه این عاشقی، در روزگاری دور که همه موجودی و جذابیت دنیای ورزش در یک صفحه جادویی سیاه و سفید و چندین مجله خلاصه می شد، کلید خورده باشد؛ با آن ستارگان حقیقی و قهرمانان درست و حسابی که تماشای قد و بالای شان، سر جلوی توپ گذاشتن شان، بی پولی هایشان و از همه مهمتر شبیه مردم بودن شان، دل هر جوانی را می برد.
لابد بازیگر معروف و موفق امروز ما هم در لابلای آن همه خاطره جا مانده ای دارد که هر وقت یادش می افتد لبخندی حسرت آلود می زند. شاید او نیز در زمان های نه چندان دور، سودای قهرمان شدن در عالم ورزش را داشته و شب ها با رویای پوشیدن پیراهن تیم ملی کشورش سر بر بالین می گذاشته و ...
هر چه که هست، او حرف دارد، نگرانی دارد، دلش می سوزد؛ هم برای ورزش و هم سینما. حرف های او در هر دو زمینه شنیدنی است؛ بخصوص آنجایی که از سینما به فوتبال پلی می زند و می گوید: «اینها باید به مردم و به جامعه لذت ببخشند و ...»
پرسیدیم که چرا ورزش و سینما قهرمانان خود را گم کرده‌اند؟ قهرمانان را کجا باید پیدا کرد؟ در دنیای بی در و پیکر مجازی یا زیر خروارها خاطره؟ سراغ او رفتیم تا از قهرمانان واقعی بپرسیم؛ آدم هایی شبیه «حاج احمد ایستاده در غبار».
پاسخ‌های «هادی حجازی‌فر» به پرسش‌های ما جالب بود؛ بخوانید و خودتان قضاوت کنید.

*حمید ترابپور

*«هادی حجازی‌فر» چگونه به سمت و سوی ورزش کشیده شد؟
-من چون شاگرد درس خوانی نبودم لااقل برای فرار از کلاس، در رشته های مختلف شرکت می کردم. از هندبال و فوتبال گرفته تا بسکتبال و مخصوصا والیبال. پدرم والیبال بازی می کرد و پاسور بود. برای تماشای بازی های پدرم به استادیوم می رفتیم. ایشان قبل از انقلاب مدرک داوری بسکتبال را هم گرفته بود. در واقع خانواده ای نبودیم که با ورزش بیگانه باشیم. البته خودم در سطح آموزشگاهی ورزش می کردم. یادش بخیر آقای براتی، مربی ورزش ما در مدرسه شهید محمدزاده خوی بود که امیدوارم هر جا هستند سلامت باشند. یک دوره به خاطر شغل پدرم که فرهنگی بودند منتقل شدیم به میاندوآب که در آنجا من بسکتبال را بصورت جدی دنبال کردم. به همان علت، رشد قدی ام سرعت گرفت و شب ها از بدن درد خوابم نمی برد. از یک جایی به بعد، دیگر شدم طرفدار ورزش و تماشاگر آن. مسابقات مختلف، از المپیک تا بازی‌های آسیایی بویژه وقتی بحث تیم های ملی خودمان مطرح است را تعقیب می کنم.
*گفتید فوتبالیست هم بودید؛ در چه سطحی قرار داشتید؟
-بله، البته به دلیل جثه ضعیفم بهتر از بقیه بازی نمی کردم. مدافع راست بودم و دوست داشتم کاپیتانی کنم. تا یادم نرفته بگویم من در مقطعی کشتی هم می گرفتم اما از همه اینها لذت بخش تر، فوتبال گل کوچک بود. یادم هست که پول جمع می کردیم و مدال می خریدیم.آن زمان کفش های ورزشی خیلی خوبی در اختیار ما نبود. کفش هایی داشتیم که به ترکی می گفتند گالش. استوک های پلاستیکی داشت که توهم کفش استوک دار به ما می داد. بخاطر همان کفش ناخن انگشت بزرگ پایم همیشه می افتاد.
*تا جایی که می دانیم خانواده مرفهی نداشتید.
-من با افتخار می گویم که معلم‌ زاده هستم. آن دوران به دلیل جنگ، شرایط سختی داشتیم. یادم هست که پول جمع می کردیم و برای ساختن دیرک دروازه، میلگرد می خریدیم.
*دورترین خاطره ورزشی که در ذهن‌تان مانده کدام است؟
-بازی استقلال در جام باشگاههای آسیا؛ همان مسابقه ای که استقلال در قطر حریفش را شکست داد و آقای عبدالعلی چنگیز هم بازی می کرد و آن روز درخشید. تلویزیون ما سیاه و سفید بود.سرعت آقای چنگیز هنوز از یادم نرفته است. چند خاطره دیگر هم از بازی های قدیمی دارم. مثلا روز بازی ایران و استرالیا و آن صعود خاطره انگیز به جام جهانی فرانسه، مردم در خوی به خیابان ها آمده بودند و شادی می کردند؛ شبیه روز آزادسازی خرمشهر که مردم در خیابان ها شیرینی پخش می کردند شده بود. خاطره دیگرم به دیدار ایران و آمریکا در جام جهانی 1998مربوط می شود. آن روزها من سرباز و در سازمان زندان ها بودم و روی پشت بام پست می دادم، اما به سختی و از طریق نورگیر آسایشگاه سربازها بازی را می دیدم و در جریان اتفاقاتش قرار می گرفتم. اما جالب ترین خاطره من از بازی های فوتبال، به دهه هفتاد برمی گردد. بازی ایران و کره جنوبی که 6-2 شد. آن سال ما برای جشنواره منطقه ای تاتر به رشت سفر کرده بودیم.داشتیم بر می گشتیم. یک ضبط از آن قدیمی ها که دو کاسته بود همراه مان داشتیم و می خواستیم رادیو را روشن کنیم و گزارش بازی را بشنویم. پول نداشتیم باتری بخریم. خلاصه پول هایمان را روی هم گذاشتیم و چند عدد باتری-از آن بزرگ ها که آبی و زرد بود- خریدیم و رادیو را روشن کردیم. 8 تا هم باتری می خورد. با هر گلی که ایران می زد اتوبوس ما به مرز انفجار می رسید.
*این حجم علاقه به فوتبال از کجا ریشه گرفته است؟
-از حضور احمدرضا عابدزاده در استقلال علاقه من به فوتبال جدی شد. به نوعی می توانم بگویم آقای عابدزاده مرا به فوتبال علاقمند کرد. حتی یکبار ایشان با تیم تام اصفهان به خوی آمد و در جام حذفی برابر فرمانداری خوی بازی کرد. آنها بازی را دو بر صفر جلو افتادند و عابدزاده که دید آن همه تماشاگر برای تماشای بازی اش به ورزشگاه آمده اند، پیراهن خودش را با مهاجم تیم شان عوض و رفت در خط حمله و نیم ساعت بازی کرد.
*بازیکنان محبوب‌تان در آن روزگار چه کسانی بودند؟
- اول از همه احمدرضا عابدزاده و بعد از ایشان، عبدالعلی چنگیز، برادران بیانی، مهدی فنونی زاده و کرمانی مقام. البته مجتبی محرمی راهم با آنکه پرسپولیسی بود و برخی مواقع حرص ما استقلالی‌ها را در می آورد ،خیلی دوستش داشتم.
*تجربه اولین حضورتان در استادیوم برای تماشای فوتبال؟
-همان خوی بود. اولین بازی ای که رفتم ورزشگاه آزادی، دربی بود؛ همان مسابقه ای که استقلال 3 بر یک برنده شد و محمد تقوی هم گل زد. آن روز با پسرعموهایم به ورزشگاه رفته بودیم و مجبور شدیم نزدیک جایگاه پرسپولیسی ها بنشینیم و وقتی استقلال گل می زد ناخودآگاه به هوا می پریدم و تماشاگران پرسپولیس متوجه شدند که استقلالی هستم و یخ و کلمن بود که به سمت من پرتاب می شد. خلاصه که شانس آوردم از ورزشگاه زنده خارج شدم.
*آن روزگار اخبار ورزشی را چگونه پیگیری می کردید؟
-خب جدا از اخبار رادیو و تلویزیون، مجله «کیهان ورزشی» را هم تهیه می کردیم و می خواندیم. نهایتا دو یا سه مجله به خوی می آمد و بنده به دلیل علاقه ام به خواندن مجلات با دکه‌دارها رفیق بودم و برایم مجله را نگه می داشتند. جدا از«کیهان ورزشی»، یکی از دلایل علاقه من به ادبیات، مجله «کیهان بچه‌ها» بود. تا مدتها هم مرض آرشیو درست کردن داشتم.
*تصاویری که از زادگاه شما در فیلم «آتابای» دیدیم بسیار زیبا بود؛ بی گمان با توجه به آن طبیعت، همشهریان شما با ورزش و ورزش کردن بیگانه نیستند.
-بله، جغرافیای سخت و زمستان بسیار سردی داریم. مردم زحمتکش و کارگری داریم. با توجه به آن شرایط، قهرمانان زیادی از خوی معرفی شدند. در تکواندو قهرمان داشته ایم. مثل آقای رحیم زاده که مدال جهانی گرفت. بوکس خوی هم خیلی قوی بود.
بیشمار ورزشکار در آن منطقه هستند. خوی یک منطقه دارد بنام «زَلزَله بولاغلار» یعنی چشمه زلزله که چمنزارهای وسیعی دارد که اغلب تیم های فوتبالی آنجا تمرین می کردند.ما یک نسبت فامیلی هم با آقای ناصر شفق داریم.
*نقش هایی که بازی می کنید، به دلیل تحرکی که لازمه ایفای آنهاست، بدن آماده‌ای را می طلبد؛ مثل ایستاده در غبار و یا همین آتابای؛ آیا خودتان هم ورزش می کنید؟
-من هر چه دارم از دوران قدیم است. به دلیل فشردگی کارمان وقت ورزش کردن نداریم اما لازمه کارمان این است که بدن مان آماده باشد. در فیلم ایستاده در غبار، وقتی فیلمبرداری تمام می شد، شب دور شهر مریوان را آرام می دویدم چون اگر می خوابیدم دیگر فردا صبحش نمی توانستم برای ادامه فیلمبرداری بیدار شوم. در کار ما مصدومیت هم وجود دارد. مثلا دو روز قبل از فیلمبرداری صحنه دویدنم در آتابای، مصدومیت کهنه ام که به فیلم ماجرای نیمروز مربوط می شد خودش را نشان داد و به زور دارو آن صحنه را بازی کردم و البته آنطور که دلم می خواست نشد.
*چقدر اتفاقات ورزشی این روزها را دنبال می کنید؟
-با دقت دنبال می کنم و اتفاقا یکی از دلایلی که در ماشینم یک تلویزیون کوچک دارم همین است. گاهی در زمان استراحت مان که فیلمبرداری متوقف می شود، اخبار ورزشی را پیگیری می کنم.
*برخی هنرمندان در زمینه ابراز علایق رنگی خود احتیاط می کنند ولی شما همواره گفته اید که استقلالی هستید؛ این موضوع برایتان دردسرساز نبوده است؟
-نه خدا را شکر. سطح فرهنگی مردم آنقدر بالا رفته است که مشکلی ایجاد نشود. خانواده من همه استقلالی هستند.متاسفانه فقط هامون پسرم پرسپولیسی است. هامون خورد به باخت های استقلال و پرسپولیسی شد؛ فعلا هم کاری از دست من ساخته نیست.البته این واقعیت را هم باید بگویم که اگر پای قهرمانی وسط باشد ترجیح می دهم تراکتور قهرمان شود.
*درباره شرایط تیم محبوب‌تان چه نظری دارید؟
- من واقعا نمی دانم چرا استقلال و پرسپولیس تا به ثبات می رسند اتفاقات عجیب برایشان رخ می دهد! استراماچونی استقلال خوبی را ساخته بود و امیدوار بودیم برگردد ولی نمی دانم چه اتفاقاتی رخ داد که نیامد. متاسفانه اطلاعات ما هم شفاف نیست تا به پاسخ سوالات مان برسیم.
*در فیلم لاتاری نقش یک مربی فوتبال را داشتید، آیا این موضوع با پیشنهاد شما به نویسنده فیلمنامه در داستان گنجانده شده بود و اساسا دلیل خاصی داشت که «موسی» از زمین فوتبال به آن ماجرای پر تلاطم کشیده شد؟
-دقیقا یادم نیست اما فکر می کنم در فیلمنامه اولیه بود.موسی یک آدمی بود که احساس می کرد تنها جایی که می تواند مفید باشد ورزش است. در یک منطقه محروم تلاش می کرد تا از طریق ورزش و فوتبال جوانان را از رفتن به راههای غلط منع کند. در واقع یک آدم مصلح بود. به نظر من انتخاب هوشمندانه ای بود.
*برای شما هم با توجه به علایق و شناخت فوتبالی تان، قطعا مواجهه با آن نقش، اتفاق خوشحال کننده‌ای بود.
- بله همینطور بود. امیدوارم در آینده هم تا سن و سالم بالاتر نرفته چنین نقش های ورزشی ای داشته باشم. اتفاقا یکی از علایق من مربیگری فوتبال است.

*سینما و فوتبال می توانند به موازات هم کارکردهای فرهنگی قابل توجهی در جامعه داشته باشند؛ به عنوان یک چهره سینمایی، این تاثیرگذاری را در چه سطحی می بینید و آیا اساسا آن کارکردها را شاهد هستیم؟
-ببینید، من معتقدم جهان ما بر پایه هنر و ادبیات استوار است. ادبیات و هنر می توانند حتی در اوج یک جنگ، به کودکی جنگ زده امیدواری و قدرت تصویرسازی بدهند. یادم هست در اوج جنگ که پدر و عموهایم در جبهه بودند ما می رفتیم سینما و فیلم های آقای جمشید هاشم پور را تماشا می کردیم و من با خودم می گفتم: پس پدر من هم اگر در چنین شرایط سختی قرار بگیرد مثل هاشم پور می تواند خودش را نجات دهد. در واقع سینما به ما امیدواری می داد. از طرفی، ورزش هم کارکردهای عجیب و غریبی دارد. حتی کارکردهای آیینی و مذهبی دارد. الان تنها ورزش می تواند مردم را متحد کند. مثلا بازی های تیم ملی در جام جهانی و همان بازی با مراکش. دیدیم که آن پیروزی چگونه به جامعه نشاط را تزریق کرد. کدام عامل می توانست آنگونه وحدت ایجاد کند؟ مردمی که هر روز یک بهانه برای اختلاف افتادن و فاصله افتادن بین آنها درست می شود، با این ورزش متحد می شوند. ایکاش تصمیم سازان مملکت ما برای این ورزش و این تاثیرات ارزش قائل شوند. من نمی خواهم آقای اسکوچیچ سرمربی محترم تیم ملی را زیر سوال ببرم اما وقتی از کی روش به اسکوچیچ می رسیم نشان می دهد که برای فوتبال ارزش قائل نیستیم. ما از پتانسیل فوتبال درست استفاده نمی کنیم. در اوج مشکلات اقتصادی مردم، فوتبال می تواند فارغ از نگاههای سیاسی و حزب‌بندی‌ها، همه را یکی کند.
*جایی از قول شما خواندم که در توصیف محمد حسین مهدویان، گفته بودید سینمای این کارگردان ساده و لذت بخش است؛ درباره این سادگی و لذت بخشیدن که اتفاقا در فوتبال هم اهمیت دارد توضیح می دهید؟
-سینما، ادبیات، فوتبال و ...وقتی در ذهن شما می ماند که قصه داشته باشد. شما بازی هایی را به یاد می آورید که دراماتیک بوده و در واقع تبدیل به معجزه شده اند. مسابقه ایران و استرالیا به همین دلیل در ذهن مردم ما مانده است. اینها در کنار سادگی و درک راحتی که داشته اند در اذهان ماندگار شدند. اما ما امروز روح دراماتیک بودن را از ورزش و خیلی بخش های دیگر گرفته ایم. تا می خواهد اتفاقی خوشی رخ دهد مانع می شویم. انگار اراده ای است که این اجازه را ندهد. همه چیز به مدیریت برمی‌گردد. سینما هم تا وقتی سراغ قصه نرود و عناصر آشنایی که مردم می شناسند را به کار نگیرد همین مشکلات را خواهد داشت. سینما قبلا جایی بود که در آن قهرمان می دیدیم و امید پیدا می کردیم اما الان اینگونه نیست. در فوتبال هم قهرمان به سختی پیدا می شود. مثلا ما با آرژانتین بازی داریم و می دانیم روی کاغذ 4 بر صفر بازنده ایم اما همان امیدواری سبب می شود تا به دنبال معجزه باشیم.
*قهرمانان گمشده فوتبال و سینما را در کجا باید جستجو کرد؟
- من معتقدم آنها در لابلای همان خاطرات مانده‌اند؛ با همان شکل و قیافه. امروز تنوع رسانه ها و «سوشال مدیا» سبب شده تا قهرمانان کمرنگ شوند. شما امروز می توانید یک پیشکسوت بزرگ را در حال احتضار روی تخت بیمارستان تماشا کنید؛ انگار اراده ای وجود دارد و همه دست به دست هم داده اند تا آن بزرگان و آن قهرمانان را کمرنگ کنند.
*یکی از دلایل اقبال عمومی به دو مقوله سینما و فوتبال همین لذت بخشی و سادگی آنهاست، اما همواره برخی سعی می کنند پیچیدگی ها را در اولویت قرار دهند؛ این موضوع را چگونه می بینید؟
-متاسفانه سهوی و یا عمدی این اتفاق رخ می دهد. همین رفتارها سبب دوری مردم از دو مقوله سینما و فوتبال شده است. کم شدن تیراژ نشریات هم موید همین مسئله است.
*از نظر ما فوتبال ایران در مقایسه با سینما، در زمینه تزریق شور و نشاط به جامعه هنوز آن تاثیرگذاری را ندارد.
-این را قبول دارم ولی جای نا امیدی نیست. به نظر من مردم ما قانع‌ترین مردم دنیا هستند و به کوچکترین عملکرد مثبت واکنش مثبت نشان می دهند.
*فرهنگ پهلوانی و جوانمردی در جامعه امروز کمرنگ شده است و سینما که می تواند به احیای این فرهنگ کمک کند، آنطور که باید موفق نبوده است؛ دلیلش را چه می دانید؟
-فرهنگ سازی هزینه دارد. یک زمانی جلوی ساخت فیلم های عاشقانه را گرفتند و بعد دیدند آمار ازدواج پایین آمده است.   الان می گویند فیلم عاشقانه بسازید. در این زمینه بخش خصوصی قدرت ساختن چنین مفاهیمی را ندارد.باید نهادهای مختلف بروند دنبال آدم هایی که توانایی ساخت چنین فیلم هایی را دارند و بگویند با این مفاهیم فیلم بسازید. شما برای ساختن یک فیلم که طنز نیست و ارزش های اخلاقی دارد باید کفش آهنین بپوشید و  بیفتید دنبال سرمایه گذار. نهادهایی که وظیفه شان ساختن چنین فیلم هایی است ورود نمی کنند و می روند دنبال موضوعات و سوژه های دیگر. چه اشکالی دارد سالی دو فیلم با این موضوعات ساخته شود؟
گفت‌وگویی در حومه فوتبال و سینما با «هادی حجازی‌فر»؛ ...در جستجوی قهرمان
*یکی از کارکردهای روایت زندگی و مبارزات حاج احمد متوسلیان در فیلم ایستاده در غبار، که شما ایفاگر نقش آن بودید، نشان دادن فرهنگ ایثار و مقاومت و البته سادگی، به نسل جوان بود اما چنین ساخته هایی در مقایسه با فیلم های به اصطلاح گیشه ای پرتعداد نیستند.
-فیلم ایستاده در غبار مورد پسند قرار گرفت چون مردم «حاج احمد» را دوست دارند. من خودم وقتی می رفتم در سینما برای تماشای این فیلم، می دیدم از هر طیفی آمده اند. یکبار دیدم سمت راست من خانواده ای مذهبی نشسته و با تماشای فیلم حال شان دگرگون شده است و سمت دیگرم چند جوان بودند که همان لحظه اگر از سینما خارج می شدند گشت ارشاد سراغ شان می رفت اما همان ها نیز حال شان از تماشای فیلم دگرگون شده بود. اگر کاری درست انجام شود تاثیراتش را می گذارد. نیازی نیست از قهرمانان مان عناصری دست نیافتنی بسازیم. در آن فیلم، حاج احمد خودش بود. شجاعت به خرج می داد، اشتباه می کرد و ...فیلم زمانی تاثیر می گذارد که مخاطب بداند قهرمان داستان، مثل خودش و از جنس خودش است. یعنی چیز عقیمی نیست و قابلیت تکثیر دارد. ما قهرمان می سازیم و مخاطب می گوید این که دست نیافتنی است. شما نمی دانید ما چقدر جنگیدیم که حاج احمد متوسلیان را اینگونه نشان دهیم. چقدر آدم ها با دیدن آن فیلم تاثیر گرفتند. این ما هستیم که فرصت سوزی می کنیم؛ بخدا مردم ما خوب هستند.
*تجلی «قهرمان» به معنای واقعی، با دارا بودن ویژگی های اخلاقی، در سینمای امروز کشور آنطور که باید باشد نیست؛ این موضوع را قبول دارید؟
-بله اما خب دلیلش دست بسته سینما در این زمینه است. خود من الان مشغول یک سریال طنز برای سیما هستم که در نوروز پخش خواهد شد. ما در آنجا فقط می توانیم با «هوا» شوخی کنیم! الان شما فقط می توانید با رئییس جمهوری شوخی کنید که یکسال دیگر می رود! یعنی کسی که درست و یا به غلط از همه سو به او حمله می شود، اشکالی ندارد که شما هم او را بزنید و برایش طنز بسازید!
*یکی از علت هایی که بین بخشی از جامعه با سینما و فوتبال فاصله انداخته، حواشی موجود در این دو حوزه و بازیگرانش است، چقدر از این حاشیه ها را واقعی و چه اندازه از آن را محصول فضای مجازی مخرب می دانید؟
- من معتقدم آدمی که کتاب خوانده باشد، جهان و ذهن داشته باشد تحت تاثیر چنین مسایلی قرار نمی گیرد و حواشی را دنبال نمی کند. این مسایل نشان از مصرف گرایی و سطحی نگری و سقوط فرهنگی دارد. این ایراد از فرستنده ها نیست؛ از گیرنده ها است. مگر می شود یک انسان اشتباه نداشته باشد. یک آرتیست را حافظه زیستی و عاطفی اش می سازد و حافظه زیستی و عاطفی از اشتباهات شکل می گیرد. مگر می شود یک فوتبالیست و یک بازیگر سینما حاشیه نداشته باشد؟ مگر برخی سیاستمداران ما حاشیه ندارند؟ چرا صدایش در نمی آید؟
*مقایسه دستمزدهای بازیکنان فوتبال و بازیگران سینما با دیگر اقشار جامعه هم همواره به این حواشی دامن زده است.
-چرا نمی گویند فلان بازیگر 24 سال با بدبختی زندگی کرده و حتی اجاره خانه اش را قرض می کرده است؟
*شاید بخشی از انتقادات هم درست باشد؛ آنجایی که مثلا یک بازیکن فوتبال چندین برابر سطح فنی اش دریافتی دارد.
-خب این می شود فساد. اگر صاحب پول مشخص باشد دیگر این اتفاقات نمی افتد. منِ مدیر باشگاه، اگر از جیبم پول بدهم دیگر برای یک بازیکن نا کارآمد مبلغ هنگفتی نمی پردازم. باشگاههای ما دولتی هستند و درباره هزینه ها و مبالغ قراردادها شفاف سازی نمی شود. فساد هم از همین عدم شفافیت ریشه می گیرد.
*فیلم های دارای ژانر ورزشی، در سینمای جهان معمولا در زمینه گیشه موفق نبوده اند و در ایران نیز به همین علت،تهیه کنندگان اقبالی به چنین فیلمنامه هایی نشان نمی دهند، اما با این وجود، در سال‌های اخیر چند فیلم ساخته شده است که آخرین نمونه ها « غلامرضا تختی» و «سونامی» بودند؛ دلیل اینکه چنین ساخته هایی کم تعداد هستند چیست؟
-من برای فیلم سونامی حتی دعوت به بازی هم شدم که تایمم اجازه همکاری نداد. درباره سوال شما باید بگویم یکی از دلایلش این است که؛ با توجه به برخی ملاحظات، مثلا اینکه فلان ورزشکار خانواده و طرفدار دارد و هر نکته ای را نمی توان در دل فیلم او آورد و ... انجام چنین کاری دشوار است و شما مجبور هستید یک تصویر تک بعدی از آن چهره به مخاطب ارائه کنید. ما در فیلم حاج احمد متوسلیان هم این مشکل را داشتیم که خانواده ایشان با بخش هایی مخالف بودند و مجبور شدیم تغییراتی را ایجاد کنیم. از نظر من، در چنین فیلم هایی کارگردان باید تخیل خود را هم بکار بگیرد. بطور مثال یک کارگردان که می خواهد فیلم غلامرضا تختی را بسازد، در کنار مطالعاتی که روی شخصیت وی انجام می دهد باید تخیل خود را هم بکار ببندد. الان با امکانات سخت افزاری ما و مشکلاتی که در این راه وجود دارد، ساخت چنین فیلم‌هایی دشواری‌های خاص خودش را دارد.
*به عنوان یک نویسنده و نه صرفا یک بازیگر، در این زمینه طرح و برنامه‌ای ندارید؟
-خیر چون به دنبال دردسر نمی گردم.
*آیا ممکن است که روزی نقش یک ورزشکار سرشناس کشور را بازی کنید؟
-تا یکی دو سال آینده اگر پیشنهادی شود شاید، اما بعد از آن دیگر فکر نمی کنم گریمم این اجازه را بدهد.
*اگر قرار باشد به انتخاب خودتان برای ساخت مستند یک چهره ورزشی فیلمنامه ای به رشته تحریر درآورید آن قهرمان چه کسی خواهد بود؟
-سوال خیلی سختی است. هنوز کاراکتر آقای «پرویز دهداری» معروف به معلم اخلاق، برایم عجیب و غریب است. من درباره ایشان مطالعاتی را داشته ام. انسانی که در اوج جاذبه، دافعه نیز داشته و کاریزماتیک هم بوده است. کسی که در فوتبال ملی ایران اصلاحاتی را انجام داد و البته مورد هجمه قرار گرفت. نمی دانم، شاید اگر قرار باشد در این زمینه کاری کنم برای ایشان باشد.
*با توجه به اقدامات مذبوحانه برخی جریانات فرصت طلب برای ایجاد تفرقه میان اقوام مختلف، که نمونه های آن را در برخی استادیوم های کشورمان به هنگام برگزاری مسابقات لیگ برتر فوتبال دیده ایم، ساخت یک فیلم با زبان ترکی در جشنواره سی و هشتم، اتفاق مهم و به زعم ما زیبایی بود؛ درباره فیلم آتابای و این تصمیم صحبت کنید!
- درباره فیلم که باید مردم نظر بدهند اما درباره این جریانات که شما اشاره کردید، باید بگویم که ما در این زمینه ضعیف کار کردیم. من به عنوان یک ترک زبان به شما می گویم که از بچگی سایه یک تبعیض نانوشته در این زمینه را حس کردم. بخاطر لهجه و زبانم. این تبعیض، گاهی تبدیل به خشم می شود. طرفداران تراکتور یکبار رفتند اصفهان و مورد احترام قرار گرفتند و متقابلا دیدید که چگونه پاسخ محبت اصفهانی ها را دادند. احترام، احترام می آورد. اما برخی رفتارها و تبعیض ها به یک خشم تبدیل شده است. این خشم اگر درمان نشود به اندیشه های ناصواب مبدل می شود. خیلی از همان هم‌زبانان من که ناراحتند و گاها خشمگین  هم به تمامیت ارضی این کشور اعتقاد دارند و برای حفظ این خاک شهید داده اند. چطور وقتی قرار است غواصان لشگر 31 عاشورا اروند را بشکافند و به قلب دشمن بزنند ترک و فارس و عرب نداریم؟ در زمان انتخابات این مسایل را نداریم؟ وقتی پای دفاع از مرزهای کشور وسط می آید این مسایل را نداریم، اما در یک جشنواره ملی (جشنواره فیلم فجر) فردی با عنوان خبرنگار می آید و می گوید چرا شما فیلمی به زبان ترکی ساخته اید؟! خب معلوم است نتیجه این تفکر چه خواهد شد؟ از یک تریبون رسمی این حرف زده شد و اگر من واکنش نشان نمی دادم بی غیرت بودم. کشور ما پر از قومیت های مختلف و اقلیت های مذهبی است و همه در کنار هم زندگی می کنیم. این چه نگاهی است که برخی دارند؟ شک نکنید آن واکنشی که من در آن نشست خبری به صحبت مطرح شده داشتم در بحث کاری و حرفه ای به ضررم خواهد شد اما چنین منفعتی را نمی خواهم و صد برابر چنین جایگاهی که دارم را می دهم و در این موضوع اهل معامله نیستم. مگر می توانم بی تفاوت باشم؟ من گریه هایم را به زبان مادری انجام دادم، شادی هایم به زبان مادری ام بوده و لالایی را به زبان مادری شنیدم. من به زبان مادری بر سر جنازه پدرم مویه کردم پس چگونه می توانم چنین توهینی را بشنوم و ساکت بمانم؟
گفت‌وگویی در حومه فوتبال و سینما با «هادی حجازی‌فر»؛ ...در جستجوی قهرمان*درباره سریال «دوپینگ» که قرار است در نوروز پخش شود صحبت کنید؛ آیا با ورزش و اتفاقات آن هم ارتباطی دارد؟
-خیر، ربطی به ورزش ندارد اما یک کار در قالب طنز است به کارگردانی آقای رضا مقصودی که مشغول ضبط آن هستیم و امیدوارم مورد پسند مردم قرار بگیرد..
* ممنون از وقتی که به «کیهان ورزشی» دادید، در پایان اگر صحبتی و یا پیامی برای خوانندگان دارید بفرمائید.
- با توجه به جغرافیایی که داریم و اینکه خاورمیانه در کوران حوادث قرار دارد، فکر می کنم همه قبول داشته باشیم که دیگر کشورها عاشق چشم و ابروی مردم ما و این خاک نیستند. ما در سالی که آخرین روزهای خود را سپری می کند اتفاقات تلخی را دیدیم. من به دلیل جایی که در آن زندگی می کردم سختی های فراوانی کشیدم، اما اگر امروز به جایی رسیده ام-که نرسیده ام- به واسطه امیدواری‌ام بوده است، لذا امیدوارم در سال جدید بهانه های بیشماری داشته باشیم برای خوشحالی. هر کسی بخواهد بذر نا امیدی بکارد دشمن خودش و خاکش است. امیدوارم مسئولان کشور نیز بهانه های رویش امید را به تعداد بیشتری از مردم بدهند.

عکس ها از محمدعلی شیخ ‌زاده
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
نوید خرقانی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۹ - ۱۳۹۸/۱۲/۲۹
0
0
سال نو مبارک ،ممنون خواندنی و جالب بود راستی مجله تونم با مکافات در تهران پیدا کردم و خریدم مشکل کجاست؟؟؟؟ویژه نامه تونم مثل سالهای اخیر خواندنی و پرمحتوا بود اگر امکان دارد همه شماره های مجله در سال جدید ویژه باشد .
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار