PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - March 29 2024
کد خبر: ۳۱۵۹۲
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۹
صادق سرور، مدافع اسبق و وفادار باشگاه اکباتان تهران
انتخاب شماره پیراهنهای 3 و 13 برای بازی در پست دفاع راست اکباتان، از خرافاتی نبودن او حکایت داشت. با آن «جثه» ضعیف و قد و قامت کوتاه به هیچ مهاجمی اجازه نفوذ و پا به توپ شدن نمیداد اما خود او میگوید طی این 14 سال فقط این ناصر محمدخانی بود که عذابم میداد. وقتی نوجوان بود با والدین و 7 خواهر و برادرش در بغداد زندگی میکرد و حتی تا مرز تیم ملی نوجوانان عراق پیش رفت منتها تغییر شناسنامه افراد خانواده و تبدیل آن به «ایرانی» باعث شد هم فرصت عضویت در تیم ملی عراق را از دست بدهد و هم اینکه به همراه دیگر هموطنان، با حکم اخراج «حسن البکر» رئیس جمهور وقت عراق، این سرزمین را به سوی کشورمان ترک کند. هرچند به مدت یک سال پس از مصدومیت زانو، در نفت تهران توپ زد ولی دین خود را نسبت به تیم قدیمی اکباتان ادا نمود و 14 سال برای این باشگاه دوست داشتنی بازی کرد چرا که در اکباتان «رفاقت» حرف اول را میزد. «صادق سرور» مهمان این هفته «گپ و گفت» ما بود. صحبتهای او در پی می آید:

معرفی خانواده

- صادق سرور (آقا) هستم متولد 4 شهریور 1335 محله «الحریه» بغداد در کشور عراق، مادرم سعدیه خانم و پدرم «محمدحسین» وقتی در شهر بغداد بودند با هم ازدواج کردند و در سالهای 1384 و 1386 هم با دو سال اختلاف دارفانی را وداع گفتند، خدا رحمتشان کند.

حاصل ازدواج پدر و مادرم، تولد 10 فرزند بود که 8 نفر در عراق به دنیال آمدند و دو نفر آخری در ایران چشم به جهان گشودند. مجموعا با پدر و مادر، 12 نفر بودیم. علی، حسین، فائزه، ایمان، هدی، عالیه، زینب، فاطمه و یحیی برادران و خواهران گرامیم محسوب میشوند و من نیز فرزند دوم به حساب میایم. فاطمه و یحیی در ایران به دنیا آمدند. (4 برادر و 6 خواهر)

چرا مهاجرت به ایران

- پدرم در اصل بیرجندی بود وقتی به عراق رفت، با مادرم که عراقی محسوب میشد ازدواج کرد. آن زمان چون عراق بر سر تنب کوچک و بزرگ با ایران درگیر بود تصمیم گرفت که عذر همه ایرانیها را بخواهد. به خاطر همین موضوع، مجبور شدیم عراق را ترک کنیم. در زمان تعویض شناسنامه، پدرم فامیلی خودش را جایگزین نام فامیلی مادرم کرد. سعدیه سرور و محمدحسین سرور، آن اوایل همه فکر میکردند پدرم و مادرم پسر عمو و دختر عمو هستند!

وقتی به تهران آمدیم در خانه یکی از عموها (پدرم دو برادر داشت) واقع در خیابان ری نزدیک امامزاده یحیی اسکان یافتیم. مدتی هم در منطقه بیسیم نجفآباد میدان خراسان مستاجر بودیم و بعدش رفتیم کرج محله «کلاک»، آنجا خانه خریدیم.

همسر و فرزندان

- سال 1364 با یکی از آشنایان، سرکار خانم ندا ارزنگیان ازدواج کردم. حاصل این ازدواج تولد دو پسر و یک دختر بود. فرزندار ارشد من آقا علیرضا، مهندس واحد عمران در نیروی انتظامی مشغول است. دخترم یاسمین خانم دارای مدرک فوقلیسانس در بانکشهر حضور دارد و آقا میثم، تازه لیسانس گرفته و خدمت مقدس سربازی را پشت سر میگذارد.

از این جمع، آقا علیرضا ازدواج کرده و از او یک نوه بسیار گل به نام الینا خانم دارم. دخترم یاسمین نیز تازه ازدواج کرده، از عروس و داماد خودم راضی هستم، خیلی باشخصیت هستند.

شروع فوتبال

- آن زمان که عراق بودیم و در نوجوانی بسر میبردم در محلهای به نام «اسکان» بغداد تمریناتم را تحت پوشش کانونهای پرورش آغاز کردم. با گذشت زمان، نام من در لیست نفرات دعوت شده به تیم ملی نوجوانان عراق قرار گرفت ولی وقتی شناسنامهام را دیدند که ایرانی هستم نپذیرفتند به فعالیتم در این تیم ادامه بدهم. پدرم آن زمان تازه شناسنامه و هویت خانواده را تغییر داده بود. وقتی به تهران آمدیم، «عمو» متوجه علاقه شدیدم به فوتبال شد مرا به باشگاه راهآهن نزد اردشیر لارودی برد و در تیم جوانان «تست» دادم.

اکباتان تهران

- وقتی با ترافیک بازیکن در راهآهن مواجه شدم به پیشنهاد آقای لارودی به اکباتان رفتم. آن زمان تیم اکباتان توسط آقای ابراهیم آشتیانی اداره میشد. فریدون معینی، مسعود معینی، هادی آهنگران، جهانگیر فتاحی، محمدرضا خلعتبری، بهرام میرشیبانی، اسماعیل اردلان و... در اکباتان حضور داشتند. وقتی 19 ساله بودم اولین مسابقه رسمی خود را با پیراهن اکباتان در دسته اول تهران برابر تیم صنایع نظامی که مربی آن علی جباری بود انجام دادم. این بازی را 1-2 بردیم. از سال 1354 تا 1368 به مدت 14 سال برای اکباتان توپ زدم. «سند» دفاع چپ این تیم به نام من ثبت شد. عاشق شماره پیراهنهای 3 و 13 بودم چون این شمارهها طرفدار نداشت ولی من استقبال میکردم، بعضیها میگفتند این شمارهها «نحس» هستند و پیراهن آن را نمیپوشیدند ولی برای من همیشه این شمارهها خویشیمن بود. اکباتان تیم استخوان داری بود و اگر 48 ساعت یک نفس بازی می کرد ، کسی آخ نمی گفت !

نفت تهران

- وقتی به دلیل درد زانو از اکباتان جدا شدم، بعد از بهبودی، به نفت تهران رفتم. نفت در دسته دوم تهران بود که با کمک همه بچهها این تیم را به دسته اول آوردیم. سال 1369 بود و این تیم توسط عارف سیدعلیخانی هدایت میشد. فقط یک سال در این تیم توپ زدم و بعد فوتبال را به طور رسمی کنار گذاشتم.

در طول این 15 سال (14 سال در اکباتان و یک سال در نفت) فقط توانستم دو بار گلزنی کنم آن هم از راه پنالتی ...

بهترین بازی

- اکباتان ستاره و بازیکنان ملیپوش نداشت اما اگر آن زمان کسی به درستی تشخیص میداد، متوجه میشد که در تیم اکباتان 14 بازیکن در حد «ملی» توپ میزدند! رفاقت در اکباتان موج میزد، اگر کسی بنا بدلایلی نبود، بقیه جور او را در زمین میکشیدند. بهترین بازی من در اکباتان، به دو مسابقه با استقلال برمیگردد که توانستیم این تیم را در سالهای 1363 و 1364، با نتایج مشابه 1-صفر مغلوب کنیم. الحق بچهها در این دو مسابقه عالی توپ زدند و مستحق پیروزی بودند.

یار همیشگی

- با اغلب بچههای اکباتان هنوز هم ارتباط دارم و حتی هر هفته روزهای سهشنبه و پنجشنبه در زمین حیدرنیا به تمرین میرویم.

ولی رفاقت من با اصغر حاج علیپور ریشه دارد و خیلی هم «دمخور» هستیم.

خطرناکترین مهاجم

- اگر دقت کرده باشید اغلب تیمها از راست برای حمله کانال میزنند. چون من دفاع چپ بودم بیشتر از همه بازیکنان داخل زمین به زحمت میافتادم یارگیری فشرده و من تومن کمک میکرد که فورواردهای تند و تیز را تحت کنترل داشته باشم ولی از جمع مهاجمان، همیشه مهار ناصر محمدخانی برای من خیلی سخت بود. چه آن زمان که در بانک ملی بود و چه در زمانی که در پرسپولیس بازی میکرد. آن سال‌‌ها در خط دفاع اکباتان، سعید تهمتن، نفتی سلیمانی، سعید دستپاک، سیدمهدی حیدری و فیروز سلطانمحمدی توپ میزدند.

پیشنهاد تیمها

- خیلی از تیمها بر آن بودند تا بازیکنان اکباتان را یکی یکی شکار کنند ولی اغلب نمیرفتند. بچهها برای پول از اکباتان جدا نمیشدند ولی اگر «تیمی» قول استخدام میداد، بچهها با مطالعه دقیق آن هم با رخصت از پیشکسوتها و بزرگترهای تیم، برای آنکه استخدام شوند یا آیندهشان را تضمین کنند به تیم دیگری میرفتند. اکباتانیها یک فصل را فقط با 14 بازیکن پشت سر گذاشتند. هیچکس هم در اکباتان آسیب نمیدید. بچهها با بدنهای آماده به میدان میرفتند و فیزیک خوبی داشتند.

جام تخت‌‌جمشید

- چون پول نبود کمتر کسی جرات میکرد تیمش را تغییر دهد. کیفیت بازیها خیلی بالا بود اما الان یک بازیکن طی 10 سال 5 تیم عوض میکند آن هم به خاطر رسیدن به پولهای بیشتر. در جام تختجمشید، رفاقت حرف اول را میزد. بازیکنان نسبت به پیراهن باشگاه تعصب داشتند و در کارشان جدی بودند.

تیم منتخب قبل از انقلاب

- ناصر حجازی، حسین گازرانی، حسن نظری، ابراهیم قاسمپور، عبدالرضا برزگری، علی پروین، علی جباری، جاوید جهانگیری، غلامحسین مظلومی، غفورجهانی و رضا عادلخانی

تیم منتخب بعد از انقلاب (دو دهه 60 و 80)

- حمید یعقوبی (اکباتان) مجتبی حولهکیان، حمید فرزامنیا، مجتبی محرمی، تقی سلیمانی، ضیاء بشاهی، فیروز سلطانمحمدی، شاهرخ بیانی، ناصر محمدخانی، هادی آهنگران، عبدالعلی چنگیز و حمید علیدوستی

حساس

- از نامهربانیها خوشم نمیآید. پیشکسوتان امروز چهرههای طلایی دیروز ورزش کشورمان و به ویژه فوتبال بودند. خودم، کار دولتی داشتم و دارم و در آموزش و پرورش کار میکنم ولی بعضیها که فقط به فوتبال دل بسته بودند، الان به طور کلی فراموش شدهاند. فدراسیون و کمیته پیشکسوتان باید از آنها حمایت کنند. بعضیها مشکل بیماری دارند و حتی قادر نیستند پول دارو را پرداخت کنند اینها درد است! بیتوجهی به این عزیزان آزارم میدهد.

هر تیم باید کمیته پیشکسوتان داشته باشد تا از آن کانال به کمیته پیشکسوتان فدراسیون معرفی شوند. هدف کمیته پیشکسوتان نیز باید حمایت از این عزیزان باشد. متاسفانه این کار بدرستی انجام نمیشود.

فعالیت

- تا فوق دیپلم پیش رفتم. تربیتبدنی خواندم و دبیر ورزش منطقه 12 تهران بودم و اکنون هم هستم. از طرفی سالهاست (16 سال) در حوالی میدان خراسان با تقی سلیمانی مدرسه فوتبال راهاندازی کردهایم و سرگرم تعلیم و تربیت بچههای نوجوان و جوان هستیم. خیلی از جوانان ساخته و پرداخته این مدرسه تاکنون به لیگهای دسته اول و دوم کشور و حتی لیگ برتر راه یافتهاند.

خاطره

- در فصل 64 و 63 فوتبال تهران در حالیکه تنها 14 نفر بودیم توانستیم عنوان سوم را به دست آوریم. یک بار با نفت مسابقه داشتیم که جام حذفی بود. اکباتان 1-صفر از حریف جلو بود، یک بازیکن تعویضی ما که اسمش را نمیبرم با دستور مربی دقیقه 82 به بازی آمد.

این بازیکن میبایست با جمع 11 نفر اصلی وارد زمین میشد ولی مربی قصد داشت به دلیل بی‌‌انضباطی او را تنبیه کند درست در دقیقه 90 بود که وی پشت یک ضربه کاشته ایستاد و با ضربه سنگین توپ را به کله آقای معینی زد که همین توپ بلوکه شد و فوروارد حریف با فراری تند و و تیز گل مساوی را زد. در ضربات پنالتی نتیجه را واگذار کردیم و حذف شدیم.

مربی آمده بود با این کار بازیکن را تنبیه کند ناگهان تیم «قربانی» شد!

نصیحت

- از جوانان جویای نام توقع دارم که همه حواسها را معطوف فوتبال و بازی نکنند بلکه اهمیت دادن به درس و تحصیل باید در سر لوحه کار باشد. احترام به بزرگترها و پدر و مادر را هرگز فراموش نکنند. امیدوارم به لطف خدا، همه جوانان این مرز و بوم به راه راست هدایت و عاقبتبه خیر شوند. الهی آمین...

تشکر ویژه

- از همه مربیان، همبازیها، دوستان، خانواده و همسر و فرزندان تشکر دارم که هم مرا تحمل کردند و هم خیلی چیزها را به من آموختند. همسرم در غیاب من تربیت فرزندان را برعهده داشت که از او سپاس ویژه دارم. از شما و کیهان ورزشی سپاسگزارم که به فکر ما بودید.

* کامبیز هوشمند

برچسب ها: صادق سرور
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حسين ملواني
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۲۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۹
0
0
من ایشون رو نمی شناسم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۳۰ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۷
0
0
ایشون مربی بنده هستند
امیر اعتصامی
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۱
0
0
ایشون معلم ورزش بنده در سال ۶۳ در دبیرستان شهید مدرس همراه با آقای کشفی بودند از تمام دبیرهای اون موقع بی حاشیه تر ایشون بودند ؛رفتار دبیران دبیرستان اون موقع با دیگران منظورم افراد معمولی بسیار تبعیض آمیز بود ولی آقای صادق سرور توی این حاشیه ها نبودند انشااله هر جا هستند موفق باشند
کاظم محمدی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۱ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۲
0
0
ایشون مربی بنده در تیم وحدت کشاورز بودن هر جا که هستن موفق باشن دلتنگشون هستیم یادش،بخیر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار