PDF نسخه کامل مجله
چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 24 2024
کد خبر: ۳۳۰۳۰
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۰
این آدمها معلوم نیست از کجا آمده اند!

شعبدهبازان!

مسئله «فساد در فوتبال» حالا دیگر به یک موضوع همگانی تبدیل شده است و صدای اعتراض بزرگ و کوچک فوتبالیها درباره آن اینجا و آنجا به گوش میرسد و اخیرا بیشتر و شدیدتر هم شده است. دیگر کمتر کسی پیدا میشود که شب را روز بگوید و با شعبدهبازی بخواهد سیاه را سفید جلوه دهد و با عوامفریبی و اجیر کردن قلمها و زبانهای اجارهای تلاش کند شهر فوتبال را امن و امان جلوه دهد و در مصاحبههای فرمایشی همه چیز این رشته را روبهراه تعریف کند و کسانی را که مدعی وجود فساد و پلشتی در فوتبال هستند، به بدبینی و سیاهنمایی و... متهم کند. امروز دیگر همه آنها که وجدان بیدار دارند، در اظهارنظر «حر» و در موضعگیری «آزاده» هستند، کسانی که منافع ملی و مصالح جمعی و اجتماعی را با هیچ قیمتی و تحت هیچ شرایطی معامله نمیکنند و کسانی که چشم بر واقعیات نبسته و چون کبک سر در برف نکردهاند، درباره وجود فساد در فوتبال و جولان و گرد و خاک کردن آدمهای راه گم کرده و عوضی آمده در فوتبال و در مقابل خانهنشینی و انزوای مردان شناخته شده و خوشنام و اصیل و کاربلد، به صراحت و بدون تعارفتر از گذشته سخن میگویند.

گفتن برای گفتن؟!

بدیهی است این گفتنها و نوشتنها خود به تنهایی هدف و غرض نهایی نیست، این حرفها علیرغم تلخی زده میشود و این واقعیات با افسوس مطرح میشود با این هدف و نیت که در نزد مسئولان و مدیران و بالاخره کسانی که امروز سکان مدیریت و اداره ورزش را برعهده دارند، گوش شنوایی پیدا شود و بالاتر از آن عزم و ارادهای برای اقدام و اصلاح به حرکت درآید. البته تاکنون این گوش شنوا در نزد مسئولان ورزش ما پیدا نشده و این عزم و اراده در ورزش ما کمتر دیده شده است اما امیدواریم از این به بعد و از حالا که دیگر فقط کیهان ورزشی و امثال آن نیست که از وضعیت نابههنجار فوتبال شکایت و انتقاد کند و صدای خیلی از اهالی فوتبال به ویژه چهرههای شناخته شده و شاخص آن درآمده است، موضوع را قدری بیشتر جدی بگیرند و همه چیز را به حساب بدبینی و سیاهنمایی منتقدان نگذارند.

قول فدراسیون به دایی

چندی پیش در خبرها داشتیم که علی دایی بعد از ملاقاتی که با رئیس فدراسیون صورت داده، اظهار داشته است که «فدراسیون فوتبال درباره بررسی و رفع معضلات فساد در فوتبال، قول هرگونه همکاری را داده است» و افزود: «فدراسیون قول داده با استفاده از داشتههای خود و همکاری با کمیته اخلاق، پلیس امنیت و دستگاههای نظارتی بتوانند، در رفع این مسئله کوشا باشند.»

این گفته علی دایی و آن قول فدراسیون اگر عملی شود، طبیعی است که میتوان به آینده فوتبال بیش از پیش امیدوار شد، چرا که بارها نوشتهایم اینجا هم باز تاکید میکنیم آنچه که مانع اصلی رشد و پیشرفت فوتبال ایران است، همین پلشتیها و رواج مناسبات غلط و بند و بستهای پشت پرده و حقکشیها و باجخواهیها و... در یک کلام «فساد» در این رشته ورزشی است. بدیهی است اگر این مانع از سر راه فوتبال برداشته شود، اگر فضای حاکم بر آن اصلاح و شرایط کاری در آن سالم باشد، دلیلی برای اینکه این رشته ورزشی با سرعت بیشتری در مسیر پیشرفت و ارتقای جایگاه فعلی خود حرکت نکند، وجود ندارد.

اول «درون»، بعد «بیرون»

به اذعان و گواه همه آنها که فوتبال ایران را می‌‌شناسند، با سابقه و داشتههای آن آشنا هستند و به ویژه از زمینه مردمی و شرایط اقلیتی و فنی آن اطلاع دارند، میدانند که این رشته ورزشی برای رشد و پیشرفت در کشور ما از شرایط مطلوب و امکانات لازم برخوردار است و کم و کسری هم ندارد. وجود جوانان برومند و هنرمند و مستعد در جای جای این سرزمین و پشتوانه و حمایت مردمی بالاترین این امکانات و داشتههاست که در صورت مساعد بودن شرایط و فراهم نمودن بستر رشد و پیشرفت، این اتفاق عملا خواهد افتاد و فوتبال ایران، چنانکه در گذشته نشان داده میتواند، خیلی فراتر از این که هست در میادین بینالمللی و خارجی بدرخشد، منتها خیلی طبیعی است که درخشش در عرصههای بینالمللی، نیازمند روبهراه بودن کاروبار فوتبال در داخل است. اول باید درون این فوتبال را سالم کرد، جسم و تن آن را از بیماریها و میکروبهای تضعیفکننده، تزکیه کرد، بعد به تقویت پایهها و ساختار آن پرداخت و آن وقت از آن انتظار نتیجهگیری و موفقیت و سرفرازی در میادین خارجی داشته باشیم.

اصل ماجرا فراموش نشود

حضرت علی(ع) در جمله بسیار معنیدار و آموزندهای میفرماید: «اعدی عدوک نفسک، التی بین جنبیک»! یعنی دشمنترین دشمن هر کسی نفس آن فرد است که در درون اوست. این آموزه الهی و علوی علاوه بر اینکه درباره فرد و اشخاص صدق میکند در ابعاد اجتماعی نیز صادق است. بنابر گواه تاریخ هیچ تمدن و جامعهای به خاطر حمله قدرت خارجی و هجوم از بیرون مرزها، سقوط نکرده و نابود نشده است. تمدنها و حکومتها ابتدا از «درون» منحط شدهاند، سپس به قول یکی از فلاسفه تاریخ که انگلیسی است(آرنولد توین بی) با یک تلنگرکه از بیرون و خارج توسط مهاجمان وارد آمده، سقوط کرده است. پس انحطاط و ضعف هم بنا به فرمایش مولا(ع) و هم به گواه تاریخ، یک امر «درونی» است. درباره فوتبال و ورزش هم که امری جمعی و پدیدهای اجتماعی است داستان غیر از این نیست. عرض کردیم در فوتبال پیشرفت و ارتقاء جایگاه رخ نمیدهد، تحولی صورت میگیرد، وضعیت بهتر از این نخواهد شد، غیر از اینکه «درون» و مسائل و مشکلات داخلی فوتبال را جدی بگیریم و به درمان و اصلاح و حل آنها بپردازیم. چشم بستن بر واقعیات و دلخوش کردن به پیروزیهای زودگذر و موفقیتهای مقطعی که عمدتا با روشهای مصنوعی و گلخانهای به دست میآید، چاره درمان دردهای فوتبال نیست و جز اینکه موجب خودفریبی و پرت افتادن از اصل ماجرا شود، ثمری دیگر ندارد. اینکه مشکلات درونی فوتبال، همواره یکی از اصلیترین محورهای نوشتههای این مجله و این صفحه است، دلیلی جز این ندارد که ما براساس وظیفه، ولو در جاهایی به ضررمان باشد! فکر میکنیم باید به سهم خود به مسئولان امر، از ورزشی و غیرورزشی گرفته هشدار دهیم و یادآور شویم که در باد موفقیتهای مقطعی و پیروزیهای گذرا گرفتار نشوند و اصل ماجرا را که ساختن و آبادکردن ورزش آن هم به شکل اساسی و زیربنایی است فراموش نکنند و خلاصه به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی سرگرم شدن به «مشغولیتها»، آنها را از انجام «مسئولیت»های اصلی باز ندارد.

فرش و جارو، برف و پارو

قبل از اینکه این فراز از مطلب را پایان دهیم، لازم است به نکتهای مهم که در حرفهای علی دایی هم شنیده و خوانده شد اشاره کنیم و خلاصه آن، اینکه؛ مبارزه با فساد در فوتبال یا بهتر بگوئیم انجام حرکات اصلاحی و سالم سازی محیط و شرایط حاکم بر فوتبال راه دارد. قدیمیها خوب گفتهاند که «فرش را با جارو میزنند و برف را با پارو.» از این جمله خیلی ساده میفهمیم که انجام هر کاری به ابزار و روشی نیاز دارد. اگر این راهحلها درست کشف نشود و از ابزار و روشها درست و در جای خود استفاده نشود، نقض غرض خواهد شد و نهتنها اصلاح و تحولی مثبت صورت نمیگیرد سهل است که وضعیت بدتر و شرایط آلودهتر میشود. علی دایی هم بعد از آن ملاقات با رئیس فدراسیون فوتبال میگوید: «انتظار ما این است که با بحث فساد به صورت جدی برخورد شود و با کار کارشناسی و اجرای برنامههای مختلف، این معضل ریشهکن شود.» حرف ما بر سر همان «کار کارشناسی» است. اصلی که در ورزش ما و علیالخصوص در فوتبال ما رعایت نمیشود و خیلی جاها عملا به تمسخر و بازی گرفته شده است. حرف بر سر این است که اگر درباره مبارزه با فساد در ورزش، واقعا در نزد مسئولان ورزش و فوتبال عزم و اراده جدی وجود دارد، آنها باید در این باره علمی و کارشناسانه کار کنند. اصولا یکی از دلایل اصلی رخنه فساد و جریانات مخرب و منفعتجو در فوتبال همین جدی نگرفتن اصل کارشناسی و سپردن کارهای ریز و درشت این رشته ورزشی به دست «نااهل» است. به دست افرادی که نه براساس تجربه و لیافت و کارشناسی و.... بلکه به دلایل غیرفنی و غیرتخصصی مثل رابطه و پارتی و باندبازی و... صاحب مناصب بزرگ و کوچک فوتبال شدهاند و حاصل کار این نوع صاحبمنصبان و مدیران هم ناگفته پیدا است.

تفاوت ناشی با خائن؟!

شماره گذشته در همین صفحه حدیثی از امام جعفر صادق(ع) آوردیم که ایشان فرموده است: «از نظر من فرقی نمیکند که کار مردم را به دست ناشی بسپاریم یا خائن.» چرا که هر دوی اینها کار را «ضایع» میکنند و به مردم و منافع ملی «ضربه و زیان» وارد میکنند. این معنی را اهالی فوتبال با همه وجود لمس میکنند. آنها طی سالهای گذشته دیدهاند که چگونه خیلی جاها منافع فوتبال، امکانات و داشتههای آن، مهمتر از همه استعدادهای انسانی آن به خاطر فقدان مدیریت کارشناس و آگاه، نفله و تلف شده است. این در حالی بوده است که بسیاری از آدمهای کاربلد و خاکخورده و نامآشنای فوتبال در کنج انزوا نشسته و با حسرت به عملکرد و تاخت و تاز این نامدیران مینگریستهاند و سر به تاسف تکان میدادهاند و حتما یاد این شعر شاعر افتاده که سروده است:

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد

تو اهل فضل و دانشی، همین گناهست بس!

حالا که در این مطلب حرف از علی دایی به میان آمد، بگذارید برای تحکیم حرفهای خود، باز هم به یکی از اظهارات این ورزشکار سرشناس کشورمان- که در جریان زلزله اخیر استان کرمانشاه، به بهترین وجه، وظیفه خود را در قبال هموطنان آسیبدیده خود انجام داد- استناد کنیم.

معلوم نیست از کجا آمدهاند!

آقای دایی در انتقاد به اظهارنظر یکی از مدیران باشگاههای لیگ برتری کشورمان میگوید: «برای جامعه ورزش و خودمان متاسفم که شخصی که معلوم نیست از کجا آمده و چه چیزی ]سابقهای در فوتبال[ دارد، در مورد فوتبالیها صحبت میکند.» متاسفانه همانطور که بالاتر عرض شد، فوتبال، از دست این آدمهایی که «معلوم نیست از کجا آمدهاند»! ضربات زیادی خورده است. این ضربات آنقدر که در ابعاد فرهنگی و اخلاقی کاریتر و مخربتر بوده از حیث فنی اثرگذار نبوده است. هفته پیش در همین صفحه نوشتیم «رابطهسالاری»، دودمان «شایستهسالاری» را در ورزش ما سوزانده است! این دست مدیران که گفتیم غالبا نه به خاطر سابقه ورزشی و تخصص و... بلکه به دلیل «روابط» یا «موجودی بانکی» فلسفه وجودی خود را در ورزش و در مدیریت و مناصب حساس ورزش توجیه میکنند، به خاطر ندانمکاری، حتی اگر سوء نیت هم نداشته و به قصد خدمت آمده باشند، به دلیل عدم شناخت و فقدان آگاهیهای لازم از واقعیتها و زیر و بم ورزش، خیلی زود در دام جریانات فرصتطلب و مخرب افتاده و به بازی گرفته شده و مطابق میل و منافع و اهداف آنها بازی کردهاند. جالبتر و در عین حال خندهدارتر از همه اینکه به بعضی از این گونه مدیران عوضی آمده و ذاتا غیرورزشی گاهی چنان امر مشتبه شده که در عین حال که ملعبه دست جریانات شارلاتان و لمپن و دلالیسم ورزشی قرار گرفته، ادعای مبارزه با «لمپنیسم» و «دلالیسم» و... و خلاصه اصلاح وضع فوتبال و سالمسازی محیط آن را هم داشتهاند! و...

کار دست کاردان!

در هر حال همانطور که بارها به سهم خود و از سرانجام وظیفه نوشتهایم برای اصلاح ورزش و رشتهای مثل فوتبال کارهای زیادی باید انجام شود. اصول بسیاری که عملا به آن اهمیت داده نمیشود، اما علم و تجربه و توصیههای آئین و مکتب و... به ضرورت عمل و رعایت آنها برای اصلاح امور تاکید کردهاند، باید مورد توجه جدی مسئولان در بعد برنامهریز و اجرا قرار گیرد. یکی از ابتداییترین و در عین حال مهمترین اصول همان است که عرض شد، «سپردن کار دست کاردان». وقتی کار دست کاردان باشد او هم میداند چگونه داشتهها و سرمایههای موجود را حفظ کند و در جهت بهبود و پیشرفت ورزش به کار بگیرد و او، به خاطر اینکه کاردان است، حتما صاحب شناخت و آگاهیهای لازم هم از ورزش است و یک پا «جامعهشناس ورزش» به حساب میآید، خط و ربطها را میشناسد، از آدمها و انگیزهها مطلع است، ورزشی را از غیرورزشی به راحتی تشخیص میدهد و... خلاصه در بحث مبارزه با فساد و اصلاح مفاسد و دفع مفسدان میداند چه بکند. وقتی کار دست کاردان نباشد، هم آنچه به اختصار گفتیم برعکس میشود و وضع همین میشود که تقریبا حالا هست!

مراسم تجلیل و تمام!

در شماره قبل در همین صفحه نوشتیم جای بزرگان ورزش فوتبال و فوتبال ایران کجاست؟ متاسفانه اخیرا تعدادی از آنها را از دست دادیم و به رحمت خدا رفتند و همین هفته پیش نیز جامعه فوتبال ایران و گیلان در سوگ فوتبالیست خوشنام و ارزنده لاهیجانی تیم ملوان و سپیدرود رشت یعنی مرحوم جاوید جهانگیری عزادار شد. با این حال هنوز خوشبختانه بسیاری از این عزیزان در قید حیات هستند و شکر خدا در سلامتی و صحت کامل به سر میبرند و میتوانند کمک حال ورزش و مسئولان باشند و در شکوفا کردن استعدادهای نهفته و فراوان جوان که در جای جای کشورمان پراکنده هستند، کمک حال ورزش باشند و زمینههای کشف و رشد و درنهایت افتخارآفرینی آنان را فراهم آورند. در کشتی، در فوتبال، در والیبال، در تنیس روی میز و در بسکتبال و ... همهجا خوشبختانه ورزش ما از چهرههای استخوان خرد کرده و کاردان برخوردار است، اما متاسفانه در ورزش استفاده درست و به جایی از آنها نمیشود و گهگاه این طرف و آن طرف مراسم تجلیلی از بعضی از آنها برپا میشود و تمام! این مراسم تجلیل البته کار لازم و پسندیدهای است و باید هم انجام بگیرد، اما به گمان ما بالاترین و عملیترین تجلیل از این عزیزان، به میدان فراخواندن و استفاده صحیح و مناسب از تواناییهای آنها در رشتههای مربوطه و مختلف ورزشی است. متاسفانه از این نوع تجلیل که تجلیل واقعی و مفید است و فراتر از تعارفات و رفتار کلیشهای میتواند در حق این عزیزان احترامی عملی به حساب آید و عملا ثابت کند که مسئولان ورزش ما به این عزیزان و افتخارآفرینان هرگز به عنوان «از کارافتادگان» نگاه نمیکند که برای اینکه دلشان شکسته نشود، مراسم تجلیلی با اهدای جوایز به افتخار آنها برپا میکند.

قدر «سرمایههای انسانی» را بدانیم

هفته گذشته هم نوشتیم، چه میشود مثلا اگر یک زمین فوتبال یا یک سالن ورزشی و .... با یک دفتر کوچک کار دراختیار هرکدام از این مردان خوشنام و کارنامهدار قرار بدهیم وعدهای نونهال و نوجوان را هم به آنها بسپاریم تا آنان با هنر خود از هرکدام از این نوجونان و نونهالان، مردان بزرگی برای آینده ورزش ایران به عمل آورند؟! آیا این کار سختی است؟ آیا این عملی است که غیرممکن است و شدنی نیست؟ خوب است مسئولان محترم ورزش به ویژه آن دسته که برای اینکه برای ورزش «کاری» بکنند، و از فرصت دراختیار نهایت استفاده را کرده و خدمتی ارائه دهند، درباره این حرف و پیشنهاد ما تاملی و درنگی نمایند و جوانب کار را بررسی کنند، واقعا حیف است از سواد و تجربه و هنر مردان بزرگی چون مهاجرانی، حبیبی، صالحنیا، جباری، ناصر ابراهیمی و ... به نفع ورزش خود استفاده نکنیم. کفران نعمت که میگویند همین کاری است که ما در حق «سرمایههای انسانی» خود از باتجربه و جوان آن انجام میدهیم...

تحقیق برای اثبات اصل بدیهی!

در فراز آغازین مطلب که به موضوع «فسادر در فوتبال» اختصاص داشت، عرض کردیم که یکی از اصلی ترین دلایل گسترش فساد و رخنه و نفوذ مفسدان این است که در خیلی جاهای این ورزش کار دست کاردان نیست. کاری ندارد، پیشنهاد میدهیم کسانی که در این باره شک دارند و یا شک هم ندارند، بلکه میخواهند به بررسی ریشههای فساد در ورزش و رخنه بیامان فاسدان ومخربان در رشتههایی مثل فوتبال کشورمان بپردازند، مطالعه و بررسی دقیقی درباره حال و روز ورزش داشته باشند، بدون شک یکی از نتایجی که عایدشان میشود این خواهد بود که هرجا کار دست کاردان بوده است، هرجا اصل شایستهسالاری رعایت شده و هرجا استخوان خردکردهای کاربلد و خوشنام ورزش دستی در کار داشته و مسئولیت اداره جایی، فدراسیونی، تیمی و ... را برعهده گرفتهاند، در آنجا اثری از فساد مفسدان نیست و اگر هم هست، «حداقل اثر» است. برعکس آنجاکه کار دست نااهل و عوضی آمده بوده است، رابطهسالاری جای شایستهسالاری نشسته، ملاک بچهمحلی و همشهریگری و همباندی و هم اصل و نسبی و ... جای ملاک لیاقت و توانایی و کاردانی را گرفته، بدون تردید آنجا رخنهگاه فساد و محل جولان دادن و گردوخاک کردن جریانات مخرب و مفسد است. امیدواریم اگر پژوهشگری این همت را کرد، نگارنده مخلص و این مجله قدیمی را از نتایج تحقیق خود بیاطلاع نگذارد.

یزدانیخرم و طالقانی و ... کجا هستند؟

براساس این تحلیل و باور هم هست که هروقت فرصت کردهایم از مکانیزم غلط جذب و دفع در ورزش نوشتهایم. گفتهایم مکانیزم جذب و دفع این ورزش خیلیجاها معیوب و اشتباه عمل میکند. بدین معنی که افراد لایق و کاربلد و اصیل و شایسته و خوشنام و معروفی را کنار میزند و عناصر نالایق و ناشی و تازه به دوران رسیده و بعضا نه چندان خوشنام را به راحتی جذب و در مناصب ریز و درشت خود به کار میگیرد. بالاتر گفتیم چرا باید فوتبال از وجود افرادی مثل مهاجرانی، حسن حبیبی، بهمن صالحنیا، ناصر ابراهیمی و ... استفاده نکند. چرا فلسفه وجودی این افراد - تازه بعضی از آنها - فقط به اظهارنظر و مصاحبهای کوتاه رادیویی و روزنامهای، خلاصه شده و اثری از آثار آنها در این فوتبال نباشد. در این قسمت آخر میخواهیم سؤال کنیم، جایگاه امثال حاج محمدرضا طالقانی، حاج محمدرضا یزدانیخرم و دکتر قریب و ... در این ورزش کجاست؟ چرا هرکدام از این افراد که روزی روزگاری مسئولیتی در این ورزش داشته، منشاء خدمات کمنظیری بودهاند و کمکهای موثری در چرخیدن روانتر چرخ ورزش داشتهاند و مدیری مثل یزدانیخرم، بامدیریت خود علیرغم موانع و سنگاندازیها و کارشکنیها و باجخواهی و عربدهکشی انگلهای فرصتطلب و مزاحم و ... والیبال را وارد مرحله جدیدی از حیات خودکرد، امروز در ورزش ما از «بیکاره»، یک چیزی هم آنورتر باشند؟! آخر کجای دنیا با مدیران و سرمایههای انسانی این طور معامله میکنند؟!

مسئولان ورزش حرفهای حاج طالقانی را بخوانند

هفته پیش مصاحبه ای کوتاه از آقای محمدرضا طالقانی به دستمان رسید. طالقانی آنقدر در ورزش ما شناخته شده و نامآشناست که نیازی نمیبینیم ایشان را معرفی کنیم و مثلا بنویسیم کشتیگیر اسبق تیم ملی، رئیس اسبق هیئت کشتی تهران، رئیس اسبق فدراسیون کشتی و ... همینکه خواننده و مخاطب اهل ورزش نام «طالقانی» را بشنود، همه این سوابق و گذشته در ذهنش تداعی میشود. آقای طالقانی در این مصاحبه میگوید: «وقتی من را پنج بار از ورزش بیرون کردند و هیچ دلیلی برای اینکه چرا مرا بیرون کردند، نمیآورند، چرا باید بازگردم؟» آقای طالقانی درباره مسائل مختلفی حرف زده است اما یک جای این حرفها قابل تامل و البته قابل تاسف است، آنجاکه حاج آقا طالقانی میگوید: «انسانهای آزاده را هیچکس نمیخواهد، حتما باید وابسته و بلهقربانگو باشی؟» تقریبا عین این حرفها را هفته پیش محمود فکری سرمربی تیم نفت مسجدسلیمان زده بود و ما هم در این صفحه آوردیم و کمی درباره آن حرف زدیم.

مسئولان ورزش توجه کنند و موضوع را هم جدی بگیرند که فرهنگ رایج و حاکم بر ورزش ما فرهنگ سالم و سازندهای نیست. اینطور که بهوضوح دیده میشود و اینگونه که بزرگان و استخوان خردکردههای ورزش میگویند، در این ورزش جا برای آدمهای مستقل، باشخصیت، کاردان و خوشنام تنگ شده و فرهنگ چاپلوسی و بله قربانگویی در حال رواج است و خیلی جاها دور، دور مگسان دور شیرینی و چاپلوسان بیهنر و انگل است و به همین دلیل است که مکانیزم جذب و دفع ورزش هم ناقص عمل میکند و ... در این باره اگر عمری باقی بود مفصلتر سخن خواهیم گفت.

* سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار