PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - March 29 2024
کد خبر: ۳۳۲۶۱
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۱
هنری که سیستم معیوب ورزش دارد

جلوگیری از هرز نرفتن امکانات

یکی از توصیههای مهم کارشناسان ورزش و یکی از حرفهای همیشگی و تکراری این نشریه این بوده و هست که مدیران ورزش ما در هر کجا که هستند و در هر ردهای که قرار دارند، باید هنر و توان و قابلیت خود را به کار بگیرند تا سرمایههای موجود در ورزش اعم از مادی و انسانی در درجه اول هرز و هدر نرود و در مرحله بعدی از آنها در جهت رشد و شکوفایی و پیشرفت ورزش استفاده کنند. این سخن تکراری و نظر کارشناسانه را حالا که ورزش ما با انجام چند انتخابات در سطح فدراسیونها و انتخابات کمیته ملی المپیک ترکیب مدیریتی خود را شناخته است، باز هم اینجا میآوریم تا به مسئولان و مدیران ورزش به سهم خود یکی از مهمترین کارها و وظایفی که در قبال ورزش برعهده دارند، یادآوری نمائیم. این راست است و شواهد بسیاری برای اثبات آن وجود دارد که مکانیزم مدیریتی ورزش ما در بعضی موارد به سرمایه برباد ده و استعدادکش و قهرمان نفلهکن است! و این بیش از هر چیز به خاطر نوع و نگاه ورزش غیرحرفهای به کار و بار مدیریتی ورزش ماست.

سرنوشت تلخ «باشگاه استاندارد»!

برای نمونه کافی است کمی به ذهن خود فشار آوریم. ببینیم چرا تشکیلاتی مثل سپاهان که تا همین چند سال مصداق واقعی یک «باشگاه استاندارد» در ورزش بیباشگاه ما به حساب میآمد، امروز به این وضع و حال درآمده است! تیمی که برای اولین بار سه بار پی در پی قهرمان لیگ برتر شد و حتی تا فینال رقابتهای باشگاههای آسیا صعود کرد، چرا نه حالا بلکه چند فصل است که سیر نزولی و شرایطی نگران کننده پیدا کرده است؟ این باشگاهها که سابق در چند رشته ورزشی فعال بود و در فوتبال جزو برترین تیمهای ایران به حساب میآمد، چرا به این حال و روز افتاده است؟ آیا با نگاه به وضعیت و خط سیر تیم اصفهانی که به جای آن که صعودی باشد، نزولی است، نباید قبول کرد که مکانیزم مدیریتی ما در جاهایی ویرانگر و مخرب است، به جای آن که سازنده باشد؟! تیم استقلال خوزستان را نگاه کنید. تیمی که دو سال پیش قهرمان لیگ برتر شده، پارسال به عنوان یکی از چهار نماینده فوتبال ایران در جام باشگاههای آسیا شرکت داشت، و... اما حالا در وضعیت برزخی، درست نمیداند در روزهای آینده چه اتفاقی برایش خواهد افتاد!

مقصر اصلی کیست؟

از آن سو بعضی بازیکنان و ورزشکاران مستعد را بنگرید که چگونه شکل نگرفته و شکفته نشده، محو و نابود میشوند و یا اینکه بعد از یکی، دو سال درخشش و مطرح شدن و خود و همه را به آینده امیدوار کردن، ناگهان در تله حاشیهها و دام حاشیهسازان گرفتار میشوند و... یا در جا میزنند و پس میروند یا اصلاً کنار میروند و باز از فضای ورزش ما محو میشوند. در این باره نیز مثالها فراوان است و تعداد نمونهها کم نیست. همین چند هفته پیش بود که اخبار حاشیهای درباره یکی از بازیکنان کم سن و سال تیم استقلال در محافل ورزشی و غیر ورزشی سر زبانها افتاد و... شرایط برای نابودی و دفع یک چهره مستعد و جوان تازه کار فراهم شده و... مدتی است که بحث مهاجم گلزن تیم پرسپولیس مطرح است بازیکنی که همین سه سال پیش یک بازیکن گمنام آمده از جنوب کشور به حساب میآمد و طی سه سال رشدی چشمگیر داشت و به یکی از مطرحترین فوتبالیستهای لیگ برتر تبدیل شد و حتی مورد توجه سرمربی سختپسند تیم ملی هم قرار گرفت و پیراهن تیم ملی را چندین بار پوشید و گلهای حساسی هم با لباس تیم ملی به ثمر رساند و... حالا به یکی از «مسائل» فوتبال ما مطرح شده است و فکر و ذهن مدیر و رسانه و تماشاگر و... را به خود جلب کرده است و... باز در بررسی دقیق این گونه مشکلات خواهیم دید که هیچکدام از این بازیکنان و چهرههای مطرح، خود دلیل و مقصر اصلی و علت ماجرا نیستند و هر یک «معلول» به حساب میآیند، معلول مدیریتهای غلط و غیر حرفهای و حاکم بر کار و بار باشگاهها و باز بالاتر از آن اعمال مدیریتهای غیر حرفهای بر کل ورزش و فوتبال ما.

از «فرم» تا «محتوا»

این موضوع و نظیر آن واقعیاتی است که بر ورزش و اکثر قریب به اتفاق رشتههای ورزشی ما حاکم است. واقعیاتی که بیش از هر چیز در نوع نگاه و اعمال روشهای مدیریتی حاکم بر ورزش است که بهترین صفت و توصیف برای آن «غیر حرفهای» بودن است. ما در حرف و شعار سالهاست از «ورزش حرفهای» دم میزنیم، اما واقعیت تلخ این است که ساز و کار حرفهای شدن را برای این ورزش اصلاً فراهم نکرده یا خیلی کم ایجاد کردهایم. در اینجا نیز ما مثل خیلیجاها رسم را رها کرده و «اسم» را چسبیدهایم، به ظاهر و ادا و اطوار دل، خوش کرده و از باطن امور غفلت کردهایم؛ خدا رحمت کند ناصر حجازی را که با تکیه بر شناخت و تجربه غیرقابل انکاری که داشت درباره فوتبال ما میگفت که این فوتبال از حرفهای شدن فقط «شمارههای خارجی» روی پیراهنها را دارد و دیگر هیچ! این سخن مؤید حرف بالاتر ماست که ما در حرفهای کردن ورزش به «فرم» و ظاهر چسبیده و از «محتوا» و باطن امر پاک غافل ماندهایم. این واقعیات را از سر بدبینی و یا خدای ناکرده «سیاهنمایی» مطرح نمیکنیم، با کسی از مسئولان محترم ورزش و فوتبال هم کینه شخصی و پدرکشتگی نداریم.

سازوکار غیرحرفهای ورزش

این واقعیات را میگوئیم و چند باره هم میگوئیم و تکرار میکنیم، برای اینکه به وظیفه خود عمل کرده باشیم و به سهم خود به مسئولان محترم آنچه را که لازم است یادآوری کنیم و اصلاح معایب و تقویت نقاط قوت را از آنها مطالبه کنیم. نه ما و نه هیچ کسی که بویی از انصاف برده باشد، توقع ندارد، وضع ورزش و رشتههایی مثل فوتبال از حیث ساختاری و مدیریتی یکشبه یا چند روزه دگرگون و متحول شود اما این توقع هست که مسئولان امروز ورزش، به کارهای اصلی و تعیین کننده که برای ورزش ما سالهاست انجام نشده و معطل مانده و باید حتماً انجام شود، در دوره مدیریتی خود بپردازند و لااقل برای انجام آنها اقدام کنند و گامهای اولیه را بردارند. آنها باید کاری بکنند که بستر و شرایط لازم برای تحقق مطالبات و انتظارات بحق از ورزش فراهم و ساخته شود، نمیشود و منطقی نیست که از ورزشی که پارهای اوقات حتی از ساز و کارهای آماتوری هم کم بهره یا بیبهره است، تحقق توقعات و انتظاراتی را مطالبه کرد، که از یک ورزش حرفهای ساخته است. بنابراین از یکسو ساز و کار، غیرحرفهای است، از دیگر سو مطالبات و انتظارات بحق مردمی مطرح است پس چه باید کرد؟ آیا راهی جز این وجود دارد که مسئولان ورزش ما افکار و رفتار و روشهای خود را به گونهای تبدیل کنند که به تحول در وضعیت ورزش منجر شود و توقعات و انتظارات مردم و دوستداران ورزش متحقق شود؟

فرصت زودگذر

هفته پیش در آخرین فراز مطلب این صفحه اشارهای کردیم و در سرمقاله مجله مفصلتر پرداختیم و اینجا باز یادآور میشویم که مسئولان ورزش چه در وزارت ورزش و چه در کمیته ملی المپیک بیش از هر چیزی به انجام وظیفه و مسئولیت خود بیندیشند و از فرصت زودگذر در اختیار بهترین بهره را برای رشد و شکوفایی ورزش مستعد ایران ببرند. این کار بیش از هر چیزی در سایه همکاری و همدلی تشکیلات مهم اشاره شد و همچنین مدیران ارشد ورزش امکانپذیر است. همان طور که پیش از این هم نوشتهایم، بسیاری از تنشها و درگیریهای خطی و جناحی و... که در دیگر حوزهها به مثابه ترمز و مانع حرکت عمل میکند، در عرصه ورزش وجود ندارد.

دو جریان اصلی ورزش

اینجا، یعنی در حوزه ورزش مشکل «چپ» و «راست» و رقابت «اصولی» و «اصلاحی» و... الخ! را نداریم، در حوزه ورزش ما دو خط و گرایش اصلی بیشتر نداریم، یکی آن خطی که اکثریت قریب به اتفاق جامعه ورزش را از مدیر گرفته تا تماشاگر عادی و دوستداران بیپست و منصب ورزش، شامل میشود، خطی که بیش از هر چیز «ورزشی» است و اهداف ورزشی دارد و به دنبال رشد و پیشرفت ورزش ایران و افتخارآفرینی آن در سطح بینالمللی و جهانی است و ... خط دیگری که «غیرورزشی» و حتی «ضدورزشی» است و در ورزش نقش مزاحم و آویزان و انگل و ... را بازی میکند، و البته در جامعه ورزش، «اقلیت» است، اما اقلیتی که متاسفانه در همه سطوح و ردههای ورزش به ویژه در بخش «مدیریتی» و «رسانهای» آن نماینده و درواقع «همدست» دارد! و اقلیتی که به خاطر این نفوذش و ابزاری که دراختیار دارد، ابزارهای مدیریتی، مالی، تبلیغی و رسانهای و ... بیش از هر چیز به فکر تامین منافع خودش است و هرجا که عملکرد ورزش به نفع او نباشد و درجهت اهداف گروه اول و درواقع منافع ملی و اهداف جمعی حرکت نماید، با چنگ و دندان به میدان میآید و سعی میکند مانع از شکلگیری حرکت سازنده و ورزشی شود.

انگلها علیه لایقها

برای اینکه بحثمان سروته داشته باشد و موضوعاتی که مطرح میشود، با هم ارتباط منطقی داشته باشند، مثال را از همان تیم «سپاهان» که در آغاز مطلب اشارهای به وضعیت فعلی آن کردیم، میآوریم. لازم است مسئولان ورزش حتما به این سوال پاسخ دهند که چرا و چگونه روند رو به جلو و حسرتبرانگیز و قابل تحسین و الگوبرداری باشگاه سپاهان در چند سال پیش متوقف شد؟ چه دستها و جریاناتی در لباس ناصح و دلسوز و ... مانع از تداوم آن وضع و حال در تیم اصفهانی شدند؟ چرا در فوتبال و ورزش ما، عمر قهرمانی و در اوج بودن تیمها و ورزشکاران کوتاه است؟

همین دو شماره پیش بود که در این صفحه نوشتیم، مسئولان، مدیران، تماشاگران، دستاندرکاران تیمهای استقلال و پرسپولیس در مقطع فعلی بیش از همیشه باید هشیار و بیدار باشند و، در زمانی که پرسپولیس برای تجدید قهرمانی خیز برداشته است و استقلال به لطف یک تصمیمگیری مناسب مدیریتی و رهبری فنی یک مربی آلمانی، از روزگار بحرانی و شرایط نگرانکننده در حال فاصله گرفتن است و در جدول لیگ روندی صعودی در پیش گرفته و در جام حذفی به مرحله نیمه نهایی راه یافته است، آری در چنین شرایطی که اوضاع پرسپولیس و استقلال روبراه است، مردم و تماشاگران راضی هستند، سابقه نشان داده ناگهان سروکله آویزانها و مزاحمها و انگلها پیدا می شود. حدود سه یا چهار سال پیش همین موقعها بود که این مجله قدیمی با توجه به اتفاقاتی که در آشکار و نهان برای تیم سپاهان رخ میداد، و درنهایت به برکناری سرمربی موفق آن روزهای فوتبال ما (یعنی حسین فرکی) از تیم اصفهانی منجر شد، کیهان ورزشی اعلام خطر کرد و تیتر زد که در سپاهان «انگلها علیه لایقها» دست به کار شده و ... خلاصه درباره همین جریانات مخرب و منفعتطلب اعلام خطر کرد و ... متعاقب آن عدهای از همین افراد و باندهای مخرب که افشاگری این مجله قدیمی را به ضرر حرکت خزنده و ویرانگر خود میدیدند، رو به «جریانسازی» در بعضی رسانهها و به ویژه فضای مجازی و تحریک طرفداران اصیل اصفهانی و حتی نصب کردن پلاکارد در ورزشگاه فولادشهر علیه این مجله قدیمی و ... آوردند، که متاسفانه عدهای هم تحت تاثیر شیطنتها و اتفاقات این جریانات مفسد و مخرب قرار گرفتند و ...!

آری، در آن جریان عدهای دلال که از اول فصل درپی تحمیل مربی گمنام و بدون کارنامه خارجی به نام «استیماچ» بودند و اول میخواستند او را به تیم استقلال «بیندازند»!! و موفق نشده بودند، توانستند او را جانشین فرکی به نیمکت سپاهان تحمیل کنند، ... اما این سپاهان تیم ریشهدار و اصیل فوتبال ایران و این تماشاگران فهیم و علاقهمندان عاشق این تیم بودند که ضربه خوردند و ... و از این مثالها و نمونهها در ورزش و فوتبال ما فراوان است.

عبادت، به جز خدمت خلق نیست

به بحث خود بازگردیم. حرف بر سر این بود که مدیران ورزش ما چه آنها که در وزارت ورزش شانه زیر بار کار و مسئولیت دادهاند و چه کسانی که به تازگی به عنوان مدیر و صاحبمنصب به کمیته ملی المپیک راه یافتهاند، قدر فرصت را برای خدمت به مردم و مملکت و رضایت و خشنودی خدا را بدانند. در احادیث و روایات فراوان و متعدد آمده است که یکی از مهمترین راههای خشنودی خالق، خدمت به «خلق» است که در ادبیات خود هم داریم: عبادت به جز خدمت خلق نیست! پیامبران و اولیا و ائمه(ع)، جملگیشان خدمتگزاری به مردم و جامعه داشتهاند. اصلا یکی از دلایل مخالفت و سنگاندازی و قشونکشی دشمنان و مشرکان و حرامیان با این بزرگواران بر سر «مردم» بوده است، مردمی که خدای سبحان سفارش آنها را به «همه» و بیش از «همه» به الگوهای بشری و فرستادگان و مبعوثان خود کرده است. آری صحبت بر سر این بود که مسئولان محترم ورزش «منیت»ها و «خودخواهی»ها و «باندبازی» و ... را کنار بگذارند، دست به دست هم دهند و آنچنان که اخیرا در گفتگوها و اظهارات خود گفتهاند با همکاری و وفاق ورزش کشور را به سمت جلو حرکت دهند.

مدیریت حرفهای

حرف بر سر این بود که خوشبختانه در ورزش ما خیلی کم شاهد درگیریهای جناحی و سیاسی هستیم و دو جریان فعال و اصلی «ورزشی» و «غیرورزشی» در آن بیشتر نداریم. مسئولان و مدیران ورزش از این نظر، یعنی تعیین جناح و صف خود، کاری آسان دارند، آنها آمدهاند به ورزش کمک کنند، مسئولیت پذیرفتهاند تا امانتدار مردم در خود ورزش باشند، پس انتظار طبیعی و منطقی آن است که آنان در صف «ورزشی»ها باشند، و از حضور و دخالت و نفوذ جریانات غیرورزشی و ضدورزشی که بالاتر ذکرشان رفت، در کنار خود و حوزههای مدیریتی خویش، ممانعت نمایند. به بازی گرفتن و میدان دادن به عناصر ورزشی، کارشناسان، پیشکسوتان و گوش سپردن به حرف و خواستههای علاقهمندان و دوستداران ورزش و کنار زدن افراد و جریانات آویزان و مزاحم ورزش و ... خود یکی از نشانههای مدیریت حرفهای در ورزش است. قبلا نوشتهایم، اینجا مجال پرداختن مجدد به آن نیست که در یک ورزش حرفهای از سرتاپای اجزاء و عناصر آن باید حرفهای عمل کنند. هم مدیر باید حرفهای عمل کند، هم مربی وهم بازیکن و هم رسانه و ... هم حتی تماشاگر، وگرنه همانطور که با حلواحلوا کردن دهان شیرین نمیشود با «حرفهای، حرفهای» گفتن، هم ورزش حرفهای نمیشود. ضمن اینکه نمیتوان از ورزش و ورزشکار انتظار حرفهای بودن و حرفهای عمل کردن داشته باشیم، اما مدیریت ورزش غیرحرفهای و باندی و فامیلی و ... عمل کند و ... در این باره باز هم حرف و موضوعاتی هست که در فرصتهای مناسب - اگر عمری باشد - به آنها خواهیم پرداخت.

* سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار