PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 26 2024
کد خبر: ۳۳۳۱۰
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۶
آقای وزیر ! نام خیلی تیم ها را از قلم انداخته اید

گفتوگو در شیراز

اوایل هفته گذشته وزیر ورزش در حاشیه بازدید از مجموعه ورزشی سرپوشیده شش هزار نفره شیراز، گفتوگویی با خبرنگاران داشت که علیرغم کوتاهی، درباره مسائل مختلفی صحبت کرده و اظهارنظر نموده بود که ما در اینجا با یک بخش آن بیشتر کار داریم. آقای سلطانیفر در قسمت اول صحبتهایش درباره یکی از سیاستهای کلی و برنامههای اساسی وزارتخانه متبوع صحبت کرده و گفته بود «سیاستی که ما داریم این است که مراکز استانها را از دو امکان خوب برخوردار کنیم یکی استادیوم فوتبال بین 15 تا 50 هزار نفره که البته مد نظرمان بیشتر 15 هزار نفره است و یکی سالن سرپوشیده 6 هزار نفره داشته باشند که خوشبختانه استان فارس از هر دو امکان برخوردار است.»

ایشان در قسمتی دیگر درباره امکانات و تکمیل پروژههای ورزشی نیمهتمام استان فارس هم نکاتی را ذکر و مسائلی را مطرح نموده است و... بالاخره در بخش آخر هم درباره «جای خالی یک تیم استان فارس» در «لیگ برتر» حرفی به میان آورده و گفته است: «من فکر میکنم جای یک تیم در لیگ برتر خالی است و امیدوارم استان فارس بتواند جایگاه خود را در لیگ برتر پیدا کند».

جای خالی استان فارس در لیگ برتر

به این گفت‌‌وگوی کوتاه آقای وزیر که دارای مضامین مهم و بعضا امیدوارکنندهای هم هست، در این مقال اشاره کردیم تا بگوئیم ما هم درباره غیبت یک تیم لیگ برتری از استان فارس در لیگ برتر، مثل ایشان فکر میکنیم. به راستی حیف است استان بزرگ و پهناوری، مثل استان فارس در بالاترین رده فوتبال داخلی یعنی «لیگ برتر» نماینده نداشته باشد. همه اهالی فوتبال میدانند تقریبا از همان ابتدا که بنای لیگ در فوتبال ایران پایهگذاری شد، تا همین دو، سه سال پیش، استان فارس روزگاری با برق شیراز، مقطعی با همین تیم و فجر سپاسی و این اواخر با فجر شهید سپاسی، نقشآفرینی کرده و حضور فعالی داشت. این دو تیم علاوه بر اینکه با حضور خود گرمیبخش رقابتهای داخلی فوتبال ایران بودند و تعداد قابل توجهی از جوانان و مردم را به عنوان «تماشاگر» به ورزشگاه شهر شیراز میکشاندند، به سهم خود از میان بازیکنان و جوانان خود، بازیکنان زیاد و بزرگی را به فوتبال ایران تقدیم میکردند. این آقای غلام پیروانی که امروز از خاکخوردهها و پیشکسوتهای فوتبال ایران است خود در اواسط دهه 50 از چهرههایی بود که برق شیراز به فوتبال ایران تقدیم داشته بود، علاوه بر او علیرضا قشقائیان- که جزو مسافران و اعضاء تیم ملی به جام جهانی 1978 (آرژانتین)- جمشید شیخ ابولیپور، احمد رزمی، نادر فریادشیران، الیاس عبداللهی، هادی آهنگران و... این اواخر داریوش یزدانی و... چهرههایی نامآشنا در فوتبال ایران بودند که حدود سه دهه از تیم برق شیراز پا به جرگه بزرگان فوتبال ایران گذاشتند، کار و بار و خدمات تیم فجر سپاسی که نسل امروز فوتبال و علاقهمندان فوتبال ایران بیشتر با این تیم آشنایی دارند- درباره فوتبال ایران دستکمی از برق شیراز نداشت و این تیم همیشه جوان هم علاوه بر اینکه در اکثر فصلهای فوتبال، بازیهای خوبی از خود به نمایش میگذاشت، بازیکنان بزرگی را به فوتبال ایران معرفی کرد که امثال مهدی رحمتی جزو آخرین گروه از این نوع بازیکنان به حساب میآیند. قصد نداریم مطلب را طولانی کنیم.

فقط شیراز غایب نیست

عرض کردیم قسمت آخر حرفهای وزیر محترم، ما را به یاد یکی از سؤالات بیپاسخ و دردهای بیدرمان این ورزش و بهتر بگوئیم این فوتبال انداخت و آن سؤال این است که چرا استانی مثل فارس، شهر تاریخی و دوستداشتنیای مثل شیراز، نباید در «لیگ برتر» تیم داشته باشد؟! ای کاش فقط این سؤال درباره استان فارس صدق میکرد و قضیه به همین جا خاتمه مییافت؟ این درد فقط گریبانگیر استان فارس نیست، عرض کردیم این دردی است که سالها یقه فوتبال ایران را گرفته است. در فوتبالی که شاهد پر و بال گرفتن تیمهای بیهویت و بدون پایگاه مردمی و دوامآوردن آنها به ضرب پول بیتالمال هستیم، چرا استانهایی مثل فارس، مازندران، بوشهر، هرمزگان، کردستان، لرستان و... در «لیگ برتر» غایب هستند؟ پول بیتالمال باید صرف سرپا نگهداشتن تیمهایی مثل برق شیراز و فجر سپاسی و شاهین بوشهر و... که مال مردم هستند؟ مردم آنها را دوست دارند، به احترام و عشقشان به ورزشگاه می‌‌آیند، بشود یا خرج تیمهایی که کوچکترین جایگاهی در میان مردم ندارند و اغلب بازیهایشان در ورزشگاه خالی از جمعیت برگزار میشود؟ و حتی کارگران و کارمندان و پرسنل کارخانههایی که این تیمها به آن وابسته هستند، تمایل به حضور مجانی هم درورزشگاه ندارند!

آرارات کجاست؟

نیاز به بررسی و حسابرسی نیست، همه میدانیم آنچه تیمهایی مثل برق شیراز و فجر سپاسی و... را از فوتبال ایران محو کرده است، «نبودن بودجه کافی» است. به طوری که بعضی وقتها این گونه تیمها معطل تهیه و جور کردن خرج مسافرتهای درون شهری برای برگزاری مسابقات خود بودند. همه میدانیم آنچه باعث شده تا تیم نارنجیپوش و دوستداشتنی و مردمیای که نه فقط «محبوب ارامنه» عزیز، بلکه مورد توجه خیلی از دوستداران فوتبال ایران است، بیش از هر چیز به خاطر مشکل «دخل و خرج»، از فوتبال ایران کنار رفته و نام تیم «آرارات» به یک خاطره خوش در تاریخ فوتبال تبدیل شده است. همه میدانیم مشکل بزرگ و ریشهای تیمهای مردمی و پرطرفداری چون استقلال و پرسپولیس که هر یک در گوشه و کنار این آب و خاک علاقهها و احساسات و عواطفی را به خود جلب کرده و بدون اغراق از طرفداران میلیونی که همه مردم این سرزمین هستند، برخوردارند، مسائل «مالی و پولی» است، وگرنه چرا این دو تیم با این سابقه و پیشینه فعالیت (استقلال بیش از 70 سال و پرسپولیس، نزدیک به 50 سال) هنوز درگیر مشکلات روزمره و مسائل پیش پا افتاده و دمدستی هستند؟ و هر روز پروندهای از آنها که ریشه در مسائل مالی دارد، در این و آن سازمان فوتبال - داخلی و خارجی- باز میشود و خیال و خاطر هواداران آنها را پریشان و آزرده میسازد؟

15، 20 سال به هم پاشیدگی مالی

اتفاقا خود آقای سلطانیفر اخیرا و در نشست مشترک با رؤسای فدراسیونها اظهاراتی داشته که موید سخن آشفته و گویای زبان الکن ماست. ایشان میگوید: به رغم همه نابسامانیها و به هم پاشیدگیمالی و تشکیلاتی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس ظرف 15 تا 20 سال گذشته، طی یک سال گذشته توانستهایم در بخش ساماندهی و نظم امور اجرایی، مالی و تشکیلاتی در باشگاه گامهای موثر و خوبی برداریم.»

درباره اظهارات آقای سلطانیفر درباره مسائل مالی دو باشگاه پرسپولیس و استقلال و بحث «حسابرسی و تحقیق و تفحصی» که قرار است از طرف مجلس شورای اسلامی صورت بگیرد، جای دیگر به طور مفصل خواهیم پرداخت، منظور ما از استناد به حرفهای آقای وزیر، تاکید روی آن قسمت است که ایشان از 15 تا 20 سال «نابسامانی و بهمپاشیدگی مالی و تشکیلاتی» این دو باشگاه(؟!) سخن میگوید، و این سوال را مطرح میکند که به راستی چرا؟! چرا باید این دو تیم و دیگر تیمهای مردمی فوتبال کشور با این گونه مشکلات خردکننده و مسائل لاینحل آن هم در یک مقطع زمانی تقریبا بلندمدت و در واقع همیشگی روبهرو و درگیر باشند؟

مکتبهای فوتبال

ما معتقدیم در این فوتبال پول کم خرج نمیشود، اما بلد نیستیم، یا به هر دلیل و انگیزه نمیخواهیم این پولها را درست و در جهت رشد و ارتقای فوتبال ملی خرج و هزینه کنیم. همه میدانیم، همه میگوییم، ورزش مال مردم است، فوتبال بدون تماشاگر معنی و مفهوم و اصلا لذت ندارد، اما چرا اینجا هم در «عمل» کم میآوریم و در حالی که هر روز شاهد مشکلات عدیده و دردهای بیدرمان و مزمن تیمهای مردمی- که روزی روزگاری هر یک در فوتبال، یک «مکتب» به حساب میآمدند (مکتب شاهین، مکتب استقلال، مکتب پاس، مکتب پرسپولیس، مکتب ملوان و...)- هستیم. مشکلاتی که موجودیت و بقای این تیمها را تهدید میکند، شاهد زندگی توام با آرامش و فاقد دغدغه تیمهای پرهزینه و بیمبنایی در فوتبال خود هستیم که کمتر کسی رغبت دیدن بازیهای آنان را دارد، در حالی که به خاطر وضع خوب مالیای که دارند از نظر دارا بودن بازیکنان مطرح هم غنی و کممشکل هستند...

چرا از فوتبال لذت نمیبریم؟

مطلب برخلاف اراده و خواسته اولیه ما طولانی شد، ناچاریم در ادامه باز به جملهای دیگر از وزیر ورزش در همان جلسه مشترک با روسای فدراسیونها اشاره نماییم، ایشان در بخش دیگری از صحبتهای خود میگوید: «ورزش بهترین راه و ابزار تولید نشاط و شادی در جامعه است.» با این حرف و نظر ایشان هم نه فقط ما، بلکه خیلیهای دیگر موافق هستند، چرا که علاوه بر حس مشترک در اینباره، تجربه هم همین را نشان داده است. در همه جای دنیا، از جمله کشور عزیز ما، ورزش یکی از موثرترین راههای تولید نشاط و شادی است، اما بدون تعارف باید بگوییم، ما خیلی وقتها از ورزش و مسابقات و رقابتها و... لذت نمیبریم. از حضور در ورزشگاهها یا نزدیک شدن واقعیات فوتبال، یا حتی تماشای یک مسابقه فوتبال از تلویزیون، لذت لازم و کافی را نمیبریم، این را هم اضافه کنیم که این حرف یا نظیر آن را ما از خیلیهای دیگر از اهالی این ورزش شنیدهایم. سوال این است که چرا؟ در پاسخ به این «چرا» میشود، خیلی مفصل سخن گفت و موضوع را از ابعاد مختلف بررسی کرد و دلایل متعددی را در جواب مطرح کرد، اما بدون شک یکی از دلایل آن غیبت تیمهای «مردمی» و حضور تیمهای فاقد پایگاه مردمی و دارای جمعیت است.

تیم «بدون تماشاگر» یعنی چه؟!

خوب است مسئولان ورزش و فوتبال به بخشهای تحقیقاتی وزارتخانه یا فدراسیون و... ماموریت دهند تا بروند بررسی کنند که آیا در کشورهای صاحب فوتبال واقعیت و یا پدیدهای به اسم «تیم بدون تماشاگر» وجود دارد؟! در چند رده فوتبال باشگاهی جزیره مثلا ازدسته 5، تا لیگ برتر بررسی و تحقیق کنید آیا تیمی هست که بدون تماشاگر باشد و فقط و فقط به ضرب «جیب مردم» یا همان بیتالمال دوام بیاورد و برای تیمهای «مردمی» خط و نشان بکشد؟ در لالیگا چطور؟ در بوندس لیگا چطور؟ در کالچو (یا اسکودتو) چطور؟ و... در هر جای دنیای صاحب فوتبال چطور؟!

این مسائل عجیب و این پدیدههای غریب هیچ کدام علت نیستند، بلکه معلول هستند، معلول ساختار غلط و دیدگاههای غلطتر حاکم بر فوتبال و ورزش ما. این است که همواره به سهم خود و به عنوان یک کوچکتر از بزرگان و مدیران و تصمیمگیرندگان ورزش خواستهایم برای شکوفایی ورزش برای جلب و جذب بیشتر مردم، برای افتخارآفرینی قهرمانان و تیمهای ورزشی کشور در سطوح بینالمللی و جهانی و بالاخره برای اینکه مثل همه جای دنیای صاحب ورزش و صاحب فوتبال ما هم صرفنظر از برد و باخت و نتیجه و وضعیت جدول، از حضور در ورزشگاهها، دیدن یک رقابت ورزشی در کشورمان به جای «جنگ اعصاب» و «کینه» و «نفرتپراکنی» و قهر و بغض و حسادت و... «لذت» ببریم و با یکدیگر «مهربان»تر باشیم. باید دیدگاهها «اصلاح» شود چون بدون تردید با اصلاح دیدگاه یا بینش، «روش»ها و اعمال مدیریت ما درباره ورزش هم تغییر خواهد کرد و این تغییرات لاجرم منجر به پیشرفت و شکوفایی ورزش و رشتههای مختلف و مستعد ورزشی خواهد شد و...

حرفهای «شیر فوتبال گیلان»!

حیفمان میآید حالا که حرف ما در این نوشته به اینجاها کشیده شد، برای محکمتر کردن و مستندتر کردن آن از صحبتهایی که به تازگی «شیر فوتبال گیلان» یعنی «غفور جهانی» درباره تیم مردمی و ریشهدار «ملوان» بر زبان آورده است استفاده نکنیم. آقاغفور در مصاحبهای (با ایسنا) گفته است «وضعیت مالی ملوان اصلا جالب نیست». او در ادامه میگوید «ملوانها از کوچکترین چیزها مثل آب خوردن و تغذیه بازیکنان مشکل دارند.» غفور جهانی در پایان مصاحبه به مسائل و مشکلات ملوان بسنده نکرده و صحبتهای خود را به کل فوتبال گیلان تعمیم میدهد: «من به عنوان یک گیلانی امیدوارم که سپیدرود در لیگ برتر بماند. این تیم هم از نظر مالی در مضیقه است. در کل شرایط فوتبال استان گیلان خوب نیست».

بلد نیستیم چگونه پول خرج کنیم!

همانطور که در آغاز مطلب هم گفته آمد، مشکل فوتبال ما فقط غیبت نماینده استان فارس در لیگ برتر نیست، هست، اما این همه ماجرا نیست. تیمهای زیادی در این فوتبال هستند که یا شرایط نمایندگان استان فارس را دارند یا در مرز و نزدیکی آن شرایط قرار دارند و ... اکثر قریب به اتفاق اینها هم مشکلاتشان مالی و مدیریتی است. مایلیم بر این نکته که بالاتر اشاره شد تاکید کنیم که به گمان ما در این فوتبال «پول» به اندازه کافی هست، خلاصه آنقدر هست که چرخ این فوتبال خوب بچرخد و هم این رشته پرطرفدار در ورزش ما با طراوت و هیجان و کیفیت بالاتر برگزار شود، هم حرکت آن روی ریل پیشرفت شتاب بیشتری بگیرد و هم بالاخره تماشاچی از تماشای فوتبال ایران و فعالیتها و رقابتها و نتایج آن در عرصههای بینالمللی شاد و مشعوف شود منتها آنچه نیست، درست هزینه کردن این پول به دلیل سوءمدیریت یا عدم جرأت لازم برای درافتادن با بعضی رویهها و سیاستهای غلط و مردود است، یا زیادهخواهی، منفعتجویی از کیسه بیتالمال و یا دلایل دیگر است که اینجا جای پرداختن به همه آنها نیست. حرف آخر هم اینکه اگر میخواهیم فوتبال ما حال و هوای بهتری داشته باشد، تیمهای صاحب تماشاگر، ریشهدار و اصیل مثل برق شیراز، آرارات تهران، ملوان بندرانزلی و ... و استانهای ورزشخیزی چون فارس و مازندران و کردستان و ... در لیگهای برتر رشتههای مختلف نماینده داشته باشد، باید بینش، و بعد روش خود را اصلاح کنیم و جلوی رویههای غلط و غیرمنطقی جاافتاده در این ورزش و فوتبال را بگیریم.

تفکر غیرحرفهای

در شماره قبل راجع به حاکمیت تفکر غیرحرفهای بر تاروپود فوتبالی که ادعای «حرفهای» بودن آن گوش فلک را کر کرده است، مطالبی را مطرح کردهایم و در سرمقاله همان شماره با اشاره به حرکت حرفهای کریستیانو رونالدو مهاجم رئالمادرید در بازی با لاکرونیا، درباره «معنی حرفهایگری» مطالبی را آوردیم. آنجا گفتیم، اینجا باز عرض میکنیم که این داستان سر دراز دارد و باید در فرصتی مناسب و مقالی بیشتر به آن پرداخت. خلاصه عرض ما این بوده است که «حرفهای»گری مثل خیلی مفاهیم و ارزشها و شاخصههای مدرن، در کشور و ورزش ما بدون آنکه معنی و فرهنگ آن تعریف و تبیین شده باشد، «وارد» شده است. این است که خیلی وقتها نتایج و خروجی آن عکس آن چیزی است که انتظار داریم و برخلاف همان چیزی است که در هر جای دنیای صاحب ورزش حرفهای شاهد و ناظر آن هستیم.

احترام به هنجارهای اجتماعی

عرض کردیم این بحثی مفصل است و با این بیان الکن و قلم ناتوان و فرصت کم نمیشود، حق مطلب را به جا آورد، اما حرفهای سرمربی کروات و «حرفهای» تیم پرسپولیس بهانهای شد تا ما ولو مختصر باز هم اشارهای به این داستان نمائیم. آقای ایوانکوویچ در مصاحبه مفصل اختصاصی با یکی از روزنامههای سیاسی کشور (جوان)، حاضر شده و در بخشی از صحبتهایش میگوید «بازیکنان باید به هنجارهای اجتماعی احترام بگذارند» جملهای که با خوشسلیقگی مصاحبهگر و مسئولان محترم روزنامه اشاره شده به تیتر اصلی مصاحبه تبدیل شده است. عرض کردیم مصاحبه مفصل است، اما ما اینجا با آن قسمت کار داریم که برانکو میگوید: «بازیکنان باید به نُرمهای رفتاری و هنجارهای اجتماعی احترام بگذارند و نمونه و الگوی جوانان باشند، آن هم الگوهای مناسبی که باعث افتخار خانوادهها باشد.»

نقش بزرگترها!

مربی کروات تیم پرسپولیس قبل از آن «راهکار» هم نشان میدهد و فقط به پند و اندرز و «باید و نباید»های اخلاقی و غالبا عملنشدنی اکتفا نمیکند. او میگوید برای اینکه یک ورزشکار حرفهای از عهده وظایف و «نقش» خود برآید لازم است بزرگترها او را کمک و راهنمایی کنند. «یکی از وظایف ما [ما یعنی همان بزرگترها که عرض کردیم] این است که بازیکنان را به تکامل برسانیم، نه فقط از لحاظ ورزشی. ما باید به آنها کمک کنیم و مشاورهّای درست بدهیم برای زندگی شخصی که دارند...» روشن است که حرفهای برانکو در مقام یک «معلم اخلاق» بیان نمیشود، بلکه او به عنوان یک مربی حرفهای درباره لزوم رعایت هنجارهای اجتماعی ازطرف ورزشکاران مطرح و حرفهای و همچنین انجام وظیفه راهنمایی، مشاورت، نظارت و ... ازسوی بزرگترها سخن میگوید و ...

باز هم خدا رحم کرد!

متاسفانه این چیزی است که مثل خیلی چیزهای دیگر، فوتبال مثلا حرفهای ما ندارد. ما فقط از بازیکن و جوان انتظار «حرفهای» عمل کردن داریم، اما به غیر از او سایر اجزاء و ارکان و اعضای این فوتبال غالبا در این باره وظیفهای برای خود نمیشناسند و حرفهای عمل نمیکنند. نمونه اخیر برای اثبات حرف ما این است که بازیکن جوان تیم مطرح پایتخت در ساعات آخر شب (دو روز بعد از بازی در ورزشگاه آزادی) در یک اتومبیل تندرو و بیمهار در جاده بوشهر چه کار میکرده که در جریان آن تصادف به شدت مجروح و مصدوم میشود و کار به عمل جراحی میکشد و ... اینجا هم خدا خیلی رحم میکند؟! از این نمونهها هم در فوتبال و ورزش ما الیماشاءالله فراوان است. بهتر است، همه «ما» حرف و شعار و ادا و ... را کنار بگذاریم و به انجام درست وظیفه و «حرفه» خود به بهترین شکل بپردازیم...

* سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار