PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - April 19 2024
کد خبر: ۳۴۵۲۴
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۳
فوتبال ایران پر از «جهانبخش»ها است

باز هم «تماشاگر»

در شماره قبل به بهانه برگزاری هفته پایانی لیگ دسته اول، تقریباً همه مطالب این صفحه را به موضوع «تماشاگر» و حضور گرم و پرشمار و تأثیرگذار او، اختصاص دادیم. این بار و در این شماره میخواهیم به بهانه برگزاری فینال جام حذفی در شهر قهرمان و پایدار خرمشهر، باز هم درباره تماشاگر و اهمیت بودن او در کنار ورزش و رشتهای مثل فوتبال بنویسیم، و بیش از هرکس توجه مسئولان ورزش و متولیان فوتبال را به سهم خود به این نکته جلب کنیم. شاید کسی از خوانندگان محترم یا مسئولان گرامی با خواندن این جمله آخر ما سؤال کند و یا حتی نزد خود شماتت و سرزنش نماید که مگر مسئولان محترم ورزش به اهمیت موضوع «تماشاگر» واقف نیستند و در امور و برنامهها و اقدامات خود به این موضوع توجه ندارند که فلانی با نوشته و نوشتههای خود- و به سهم خود- میخواهد توجه آنان را به این نکته جلب نماید؟!

ورزش یا «سکوی پرتاب»!

بنده از سرانجام وظیفه و برای رفع این شبهه به حق ایجاد شده هم خدمت آن دسته از خوانندگان عزیز که چنین سؤالی برایشان مطرح شده و هم حضور آن عده از مسئولان محترم که از حرف ما گلهمند و دلخور هستند، خیلی صریح و بیتعارف پاسخ میدهیم که: به نظر ما- شاید اشتباه هم باشد- مسئولان محترم ورزش- در اینجا با مسئولان محترم غیرورزشی کاری نداریم!- به موضوع تماشاگر و اهمیت او در ورزش توجه ندارند یا اگر خواسته باشیم انصاف بیشتری به خرج دهیم باید بگوئیم این عزیزان توجه لازم و کافی را به موضوع «تماشاگر» و اهمیت حضور او در ورزش ندارند. این عدم توجه هم یا از سر غفلت و عدم درک موضوع ناشی میشود و یا اصولاً به این دلیل است که بعضی از این مدیران و مسئولان - با عرض معذرت- عوضی و اشتباهی سر از ورزش و پستهای مدیریتی آن درآوردهاند و ورزشی نیستند و ورزشی فکر نمیکنند و دغدغه و احساس مسئولیتی در قبال ورزش و انتظارات مردم ندارند. بلکه آنان به ورزش به عنوان «سکوی پرتاب» نگاه میکنند و حضور خود را در این عرصه «موقت» میپندارند و در ذهن خود جاهای بزرگتری! را «هدف» و نشانه اصلی تعیین کردهاند. این دسته از مدیران که یا به خاطر وابستگی به این و آن فرد متنفذ سیاسی و... و یا باند و جناح فعال بدون هیچ پیشینه و سابقهای در ورزش و هیچگونه شناختی از ورزش در مقامهای مدیریتی ورزش قرار گرفتهاند بیتعارف قصدشان فقط و فقط «کولی گرفتن» از ورزش و «سوء استفاده» از موقعیت است و... درباره اینها فقط باید دست به دعا برداشت و از خدای بزرگ خواست که هر چه زودتر سایهشان را از سر ورزش کم کند!

به حساب نمیآورند یا کم به حساب میآورند

روی حرف ما در این گونه مطالب اما با آن گروه از مدیرانی است که واقعاً برای ورزش و به قصد خدمت به ورزش و جامعه ورزش مسئولیت پذیرفتهاند و صاحب پست و مقامی شدهاند. درباره این گروه از مدیران است که عرض کردیم و پاسخ دادیم، به گمان مان این عزیزان علیرغم نیت خیر و قصد خدمتی که دارند، اما چون هنوز موضوع تماشاگر را جدی نگرفتهاند و در برنامهریزی و مرحله اجرا و اقدام عامل تماشاگر را یا اصلاً به حساب نمیآورند یا کم به حساب میآورند و خلاصه او را و خواستهها و انتظارات به حق او را «محور» و «ملاک» قرار نمیدهند، نتوانسته آن طور که باید به ورزش و رشتههای مختلف آن سر و سامان ببخشند و ورزش ایران و رشتههای مستعد و دارای ظرفیت آن برای پیشرفت را در مسیر رو به جلو و با سرعت لازم و شتاب منطقی، به حرکت درآورند.

نماد حضور «مردم» در ورزش

بهترین مثال برای اثبات این حرفها و بهترین نمونه از این دست رشتههای ورزشی، «فوتبال ایران» است. رشتهای مستعد که بسیاری از واقعیات ورزش ایران را در آینه و تصویر آن میتوان ملاحظه کرد. رشتهای که از نظر «نیروی انسانی» غنی است و علیالخصوص از نظر آنچه که موضوع و منظور اصلی این مقاله است (یعنی تماشاگر) اصلاً کموکسری ندارد. بارها نوشتهایم فوتبال ایران از ظرفیت و توان بالقوهای برای رشد و پیشرفت برخورداراست، داشتههای ذاتی و خدادادی این فوتبال را خیلی از کشورها و ممالک دیگر که در این رشته پیشرفتهای قابل توجهی هم داشتهاند، ندارند، اما به دلیل عدم استفاده صحیح از این داشتهها و کفران نعمت و فقدان روحیه قدرشناسی در نزد مسئولان - یا بعضی مسئولان - آن، این رشته ورزشی از پیشرفت و رشدی که متناسب با آن داشتهها و امکانات باشد برخوردار نیست. بالاترین این داشتهها هم «تماشاگر» است. تماشاگری که «نماد» حضور «مردم» در عرصه ورزش است و همواره پشتیبان این رشته بوده و با حضور خود در ورزشگاهها اعجاب و تحسین خودی و بیگانه را برانگیخته است.

توقدر آب چه دانی...؟

همین هفته گذشته برای تماشای دیدار نهایی مسابقات فوتبال جام حذفی ایران، ورزشگاه شهر خرمشهر پر از جمعیت شد. این در حالی بود که هیچکدام از دو تیم حاضر در فینال نه تنها خرمشهری نبودند بلکه خوزستانی هم نبودند. دیداری بود که یکسر آن استقلال از تهران حضور داشت و سوی دیگر آن تیمی از منطقه شمال ایران، یعنی خونه به خونه بابل قرار داشت. حرف ما این است که با داشتن این سرمایه عظیم ( به نام تماشاگر) میتوان برای ورزش و رشتههای پرطرفداری مثل فوتبال خیلی کارها انجام داد و نه تنها میتوان، بلکه حتما و باید کاری انجام داد. اما متاسفانه خیلی وقتها از رفتار و عملکرد مسئولان به خوبی آثار قدرناشناسی و ندانستن ارزش این سرمایه آشکار و هویداست به طوری که مصداق این سخن شیخ اجل سعدی میشوند که:

-تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟!

و باز حرف ما که در واقع نظر و عقیده ما هم هست و فقط حرف صرف نیست، این است که چون قدر تماشاگر را آن طور که لازم است و باید نمیدانیم، و او را و حضور و خواستههای او را ملاک برنامهریزی و عمل و اجرای خود نمیدانیم، نتوانستهایم در بسیاری از جاها و در بسیاری اوقات فوتبال را در شأن و اندازه این تماشاگر بالا ببریم و چون چنین است فوتبال ایران هم از حیث ساختاری و تشکیلاتی و هم از جنبه کیفی و امکاناتی از پیشرفت و رشد بایسته برخوردار نیست.

مدیریت «کروشی»!

موفقیتهایی هم که طی دو دوره اخیر برای تیم ملی فوتبال ایران در راه صعود به جام جهانی چهره بسته است، همه میدانیم که بخش عمدهای از آن به رفتار حرفهای و مدیریت شخص کارلوس کروش برمیگردد. او با روش خود نفس خیلیها را که در این فوتبال به خود حق دخالت گرو و خاک کردن میدهند، در سینه حبس کرده و دستهای جریانات مزاحم را که این اواخر تا نیمکت تیم ملی هم پیشروی کرده و به عناوین مختلف به ناحق به آن تکیه داده بودند و به مربیان تیم ملی بازیکن میدادند و بساط تهدید و ارعاب به پا کرده و با اراده خویش مربی را وادار میکردند به نام این و آن بازیکن خط قرمز بکشد و... قطع کرده است. ما تردید نداریم که اگر قرار بود کروش به وضع و حال حاکم بر فوتبال گردن مینهاد و به رسم و ضوابطی که به آن حاکم شده و مطیع فرمان پدرخودخواندههای فوتبال میشد و خلاصه بدون توجه به شخصیت و جایگاه خود به عنوان «مربی»، حقوقش را میگرفت و در برابر گردنگشیها و دخالتها و اعمالنظرهای غیرمسئولانه، دم برنمیآورد، با شرایطی که حاکم به فوتبال است، صعود به جام جهانی و حضور در جمع برترینهای فوتبال دنیا، غیرممکن بود. مدیریت حرفهای و روشهای آشتیناپذیر کروش - که بعضی وقتها برای کسانی که از پشت پرده فوتبال ما آگاه نیستند، برخورنده هم به نظر میرسید و میرسد-

تیم ملی ایران را برای دومین بار پیاپی، روانه جام جهانی کرد و حداقل این عامل، یکی از مهمترین عواملی بود که فوتبال ایران را برای پنجمین بار جهانی کرد و راز و رمز جایگاه مردمی و حمایتی که تماشاگران در مقاطع مختلف و علیرغم نظرات متفاوت بعضی کارشناسان از کارلوس کروش به عمل آورده و میآورند، دقیقا به همین خاطر است. از آن طرف کروش هم با وجود انتقاداتی که درباره اجزاء و عناصر مختلف فوتبال ایران از جمله کیفیت «لیگ» و مدیریت و... هر از گاهی مطرح میکند، همواره از مردم و تماشاگران ایرانی به نیکی یاد میکند و هدف اصلی خود را کسب رضایت و خشنودی آنها میداند.

شأن تماشاگر یا منافع این و آن...؟!

کمکم حرفمان را در اینباره- و حداقل در این شماره - جمع کنیم، لب کلام و همه حرف و عرض ما این است که مسئولان و مدیران فوتبال و بلکه ورزش به ضرب پشتوانه بزرگ فوتبال ایران یعنی تماشاگر که داشتنش جبران بسیاری از ناداشتهها را میکند - به فکر ارتقاء و افزایش کیفی سطح مدیریتی و تشکیلاتی خود باشند و به گونهای این فوتبال را اداره و مدیریت کنند و امور مختلف آن را رتق و فتق نمایند که هم سطح و همطراز و در شأن تماشاگران ایرانی و علاقمندان به ورزش و فوتبال باشد و در جهت برآوردن انتظارات آنها- و نه منافع این و آن و...- حرکت نماید.

حرکات طاغوتی!

حرف ما عجالتا در این شماره درباره «تماشاگر» تمام است، اما حیف است که این نکته را هم آخر مطلب اضافه نکنیم که مسئولان برای اثبات اینکه قدر تماشاگر را میدانند، در اولین قدم خوب است «قدر حضور» او را در ورزشگاه بدانند و حداقل امکانات و تسهیلات را برای ورود او به ورزشگاه و حضور او به ورزشگاه فراهم آورند. فقط به فکر رو به راه کردن و مجهز نمودن جایگاه مخصوص که محل حضور «مقامات» و «رؤسا» است نباشند! در فرهنگ عامیانه ملت ما، اینگونه حرکات یعنی «همه رو ول کن، رئیس را بچسب»! به «حرکات طاغوتی» میگویند، یکی از دلایلی که چهل سال پیش در این مملکت مردم انقلاب کردند، پایان دادن به این گونه حرکات بود.

«خود» را نبینیم!

بالاتر از حضور گرم و پرشور و پرشمار تماشاگران در فینال جام حذفی گفتیم، این را هم اینجا در ادامه میآوریم که تماشاگر آمد، خوب هم آمد، اما ورزشگاه محل برگزاری فینال فاقد امکانات لازم و تجهیزات مناسب بود و... اتفاقاتی در این ورزشگاه در قبل از بازی و در طول بازی و آخر بازی موقع جشن قهرمانی، افتاد که فقط باید خدا را شکر کرد به فاجعه منجر نشد، هر چند که آسیب جدی که به چشم یکی از هواداران حاضر در ورزشگاه افتاد برای ناراحت و دمق کردن یک ملت کافی بود! پیش از این بارها و سالها به وقت برگزاری «دربی» پایتخت هم نوشتیم خوب است کمی از خودخواهیها و حاتمبخشیها و خاصه خرجیها و رفیق بازیها و... دست برداریم و «دربی» را طبق استانداردهای معمول در همه جای دنیا برگزار کنیم. این کار بدان تردید شدنی است، و «شدن» «آن هم به معنی این نیست که محدودیت تماشاگران را زیاد کنیم یا محل برگزاری فینال جام حذفی را تغییر دهیم و خرمشهر عزیز و مردم فوتبال دوست خوزستان را از آن محروم کنیم بلکه به این معناست که ورزشگاه را تجهیز کنیم، کمبودها را مرتفع کنیم و مهمتر از همه «خود» را نبینیم و رضایت و راحتی «خودی»ها! را به آسایش و امنیت تماشاگران ترجیح ندهیم، اینجا هم فقط به فکر منافع ملی و رعایت مصالح ورزش باشیم و مثلا به این فکر کنیم فینال جام حذفی فوتبال کشور یا بازی میان دو تیم مردمی کشور را در «کلاس» مناسب و شرایط کیفی هرچه مطلوب- از هر لحاظ - برگزار نمائیم و...!

انتظار هواداران

فصل فوتبال 96-97 فوتبال ایران با قهرمانی پرسپولیس در لیگ و قهرمانی استقلال در جام حذفی تمام شد. و این یعنی خوشحالی اکثریت قریب به اتفاق جامعه فوتبال. این سخن برای خواننده محترم حتما تکراری است که وقتی این دو تیم پرطرفدار در شرایط خوب و مطلوبی باشند سطح کیفی فوتبال و تیم ملی کشور هم ارتقاء پیدا میکند و... منظورمان از یادآوری این سخن تکراری این است که بگوئیم به گمان ما و اذعان همه کارشناسان و آشنایان به کم و کیف فوتبال ایران الان وضعیت تیمهای ذکر شده در شرایط قابل قبولی است و البته این شرایط به راحتی حاصل نشده و هر دو تیم بعد از گذراندن دورههای چندساله بحرانی، و به برکت تصمیمگیریهای صحیح مدیریتی، اینک به ساحل آرامش رسیدهاند. انتظار و توقع طرفدار و غیرطرفدار و همه کسانی که به رشد و اعتلای فوتبال ایران میاندیشند این است که مدیران و دستاندرکاران این تیمها، با تدابیر، برنامهریزی و عمل و اقدام خود نه تنها این شرایط را تداوم دهند بلکه آن را تقویت کنند و بهبود بخشند و... اجازه ندهند بحران و بحرانسازان دوباره به این تیم برگردند و وضع مطلوب فعلی را به گذشته نامطلوب برگردانند و...

در کمین پدیدههای لیگ

حالا که صحبت به اینجا کشیده شده بگذارید به این نکته هم اشاره کنیم که با پایان گرفتن لیگ شانزدهم، به طور طبیعی و مثل همیشه و هر رویداد ورزشی، عدهای جوان مستعد و برومند به عنوان «پدیده» مطرح شدند. آنهایی که «لیگ» را دنبال میکنند، تیمها و مسابقات و نتایج آن را رصد و پیگیری میکنند، کم و بیش با تمام و مشخصات این پدیدهها، آشنا هستند و نیازی به اینکه ما اسامی آنها را که خوشبختانه تعدادشان کم نیست، اینجا ردیف کنیم، نیست، غرض ما از طرح موضوع «پدیدهها» این است که باید از آنها مراقبت و محافظت کرد تا در دام و تلههایی که جریانات و عناصر شیاد و فرصتطلب به سر راه آنها قرار دادهاند، گرفتار نشوند. متاسفانه در پرونده و سابقه فوتبال ایران از اینگونه گرفتاران و گرفتاریها، زیاد ثبت شده است و طی آن بسیاری از استعدادهای این فوتبال نشکفته، پرپر شدهاند. باور کنید، فوتبال ایران پر از «علیرضا جهانبخش»هاست که چون حفظ میشوند و از گزند آفات و عناصر فرصتطلب و جریانات فاسد در امان میمانند و فرصت «رشد» و «خودنمایی» پیدا میکنند، نه تنها، به لیگهای معتبر اروپایی راه پیدا میکنند، بلکه جزو «سرآمدان» آن لیگ قرار میگیرند. تردید نکنید این خطرآفرینان و جریانات فرصتطلب و فاسد امروز در کمین پدیدههای لیگ نشستهاند، وظیفه بزرگان فوتبال، و سردمداران تیمهای ما این است که از این استعدادها و پدیدهها به نحواحسن مراقبت نمایند و کماکان آنها را در مسیر رشد و پیشرفت، به سمت قلههای بالاتر، هدایت نمایند. البته ناگفته نماند که خطراتی که پدیدههای فوتبال- و ورزش- ما را تهدید میکند فقط از «بیرون» نیست، بلکه در «درون» و راحتتر بگوئیم در «طبیعت» و «سرشت» هر جوانی وجود دارد و... که این نیز سنگینی مسئولیت «بزرگترها»ی هر تیمی را مضاعف میسازد...!

*سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار