PDF نسخه کامل مجله
پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - March 28 2024
کد خبر: ۳۵۵۴۷
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۱:۲۱
تیم ملی ایران در حالی به اسپانیا باخت که یکبار هم دروازه این تیم را گشود اما...
کیهان ورزشی-
تیم ملی فوتبال کشورمان در دومین بازی خود مقابل اسپانیا قرار گرفت و در عین شایستگی روی خوش شانسی محض این تیم، روی یک اشتباه فردی دروازه خود را تنها یکبار باز شده دید و در پایان با همین یک گل مغلوب یکی از بهترین تیم‌های حال حاضر فوتبال جهان شد.
تیم اسپانیا که در نیمه نخست مقهور قدرت ساختار و نظم تیمی ما شده بود، پس از تساوی بدون گل مستاصل به رختکن رفت و در شروع نیمه دوم، همچون ابتدای بازی مانند تیری بود که از چله کمان گریخته و بی‌مهابا به سمت دروازه ما یورش آورد.
دروازه‌ای که سربازانش تا آخرین نفس و تا پای جان پای محافظت از آن ایستاده بودند. روی هم می‌غلتیدند و تمام وجود خود را مقابل گرانترین تیم دنیا سپر می‌کردند. دست‌هایمان از استرس و دلشوره می‌لرزید. نه برای باختن به تیمی که سودای قهرمانی دارد بلکه برای رویایی که نمی‌خواستیم لحظه‌ای از رسیدن به آن دست بکشیم.
ما نخ خیالمان را به رویای صعود گره زده بودیم، از همان آخرین لحظات نبرد مراکش. حالا می‌خواستیم به ریسمان محکم‌تری دست بیاویزیم. یازده نفر در میدان مردانه و غیورانه می‌جنگیدند و هشتاد میلیون قلب در همه ایران برای استوار شدن قدم‌های آنها تند و تندتر می‌تپید.
کاش شانس هم می‌دانست در دل ما چه خبر است. کاش می‌دانست که چه چشم‌هایی به این بازی دوخته شده و دست از مصائب دنیا کشیده تا لختی از غم‌ها و اندوه‌ها بگریزد. کاش توپ سمت و سوی دیگری را برای سرنوشت خود انتخاب می‌کرد. این توپ هوشمند لعنتی و آن شانس نابجا روی خوش خودشان را به لاروخا نشان دادند و با یکدیگر همدست شدند تا سکوت پرمعناترین حرف تمام ایرانیان دنیا شود.
گویی دنیا هم متوجه شد که در گوشه‌ای از خاکش، جایی که زمین با ضربان قلب مردمانش به لرزه درآمده بود، به ناگاه از تپش ایستاد. حالا ترس از پذیرفتن گلهای بیشتر و یاس نشات گرفته از گل زدن به مستحکم‌ترین خط دفاع جهان، فضای اطراف هر ایرانی را در می‌نوردید. 
اما این وضعیتی بود که تنها چند دقیقه یا شاید هم گوتاه‌تر از آن، چند ثانیه پابرجا بود چون حالا این تیم ما بود که به جان حریف قدرقدرتش افتاده بود. برای یوزهای ایرانی دنیا به پایان نرسیده بود. آنها در میان رقص پای هنرمندانه مردان ماتادور، رویای مردمانی را می‌جستند که نیک می‌دانستند برای زدودن غم‌هایشان ولو برای مدتی کوتاه، تمام امیدشان را به ایشان بسته‌اند.
اندکی صبر و ناگهان شادی وصف ناپذیر. این چیزی بود که از گل اسپانیا تا گل خودمان به یاد داریم. ناگهان ایران چنان کوه آتشفشانی که درون داغ و ملتهب خود را فوران می‌کند، همه احساسات خود را به بیرون پرتاب کرد و مگر می‌شد جز شادی حال دیگری داشت اما...
لعنت به این تکنولوژی لعنت. روزی که به آن نیاز داشتیم و نبود و حالا که می‌توانستیم به دور از فضای فناورانه فوتبال، به حقمان برسیم این تکنولوژی بود که آن را از ما گرفت. نفرین بر تکنولوژی که 4 سال قبل نبودنش باخت آرژانتین را به ما تحمیل کرد و حالا بودنش یک باخت دیگر. حال آنکه هیچ کدام حقمان نبود.
ناگهان شادی و ناگهان سوختن امید. این چیزی بود که در چند ثانیه به تلخ‌ترین تجربه‌مان از بازی با اسپانیا تبدیل شد و فقط حسرتی پایان‌ناپذیر برایمان بر جای ماند.
اما این چیزی نبود که کار ما را یکسره کند. ما همچنان گوشه چشمی به دروازه آنها داشتیم و البته وحید امیری گوشه چشمی به پاهای پیکه تا از آن برای یکی از به یادماندنی‌ترین صحنه‌های بازی تونلی بسازد و با یک لایی تحقیرکننده، توپ را به جایی بفرستد که طارمی برای گل کردن فقط کمی به دقت و شانس نیاز داشت.
بازهم نشد و حالا برای ما از اسپانیا و پیکه و همه ستاره‌هایش همین حرکت چشم‌نواز باقی مانده است. مایی که 7 ماه قبل آرزو می‌کردیم از اسپانیا بیشتر از 3 گل نخوریم، کارمان به جایی رسید که به شکست یک بر صفر هم راضی نبود و دربه‌در به دنبال تساوی بودیم.
اما راستش را بخواهید همه ما مدت‌ها با خاطرات این بازی می‌توانیم خودمان را راضی کنیم. همانطور که سالهاست به شکست سختمان مقابل مسی مفتخریم. روزهای آینده ما روزهایی خواهد بود که بارها میان خود از هنر وحید امیری می‌گوییم، از گل آفساید سعید عزت‌الهی و البته حسرتی بر جای مانده برای ثبت یک نتیجه بزرگ.
ما مردمان قانعی هستیم. به این شکستی که شایسته‌اش نبودیم می‌بالیم. به بازیکنانمان و به مربی بزرگمان. ما سهم خود را از جام جهانی گرفته‌ایم. سهم ما از جام نه پیروزی مقابل مراکش بلکه غیرتی بود که از مردانمان می‌خواستیم.
برای این غیرت کلاه از سر خود برمیداریم و مقابلشان سر تعظیم فرود می‌آوریم.

*عرفان خماند
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار