کیهان ورزشی-
دیگر با روزهایی که عادت کرده بودیم والیبال و بسکتبال را پیروز و مقتدر ببینیم، فاصله گرفتهایم. نه دیگر بسکتبال میتواند آسمان آسیا را بخراشد و نه والیبال توان پنجه در پنجه کردن با بزرگان والیبال را دارد. حالا این دو ورزش محبوب نهتنها دیگر موجب دلخوشی و شادیمان نمیشوند بلکه با عملکردهای دور از انتظارشان به خوبی میتوانند روی اعصابمان بروند. این حالات فقط به نتایج ضعیف آنها در روزهای اخیر برنمیگردد بلکه فرآیندی است که از مدتها پیش آغاز شده و حالا بسیاری را به این نتیجه رسانده که دیگر نباید از بسکتبال و والیبال اقتدار چند سال گذشتهشان را انتظار داشت. اما آنها از کجا به این نقطه رسیدند و چه روزهایی بر آنها گذشت که حالا باید نگران روزهای پیش رو باشیم؟
بسکتبال؛ عبور از نسل طلایی
درست در آخرین روز از مرحله اول انتخابی جام جهانی بود که اوشین ساهاکیان روی شانه همتیمیهایش در 32 سالگی از تیم ملی خداحافظی کرد. او جایش را در حالی به جوانترها داد که در زمان درک باوئرمن با کنار گذاشتن ستارههای پا به سن گذاشته که از آنها با عنوان نسل طلایی یاد میشد، به بازیکنان جوان فرصت داده شد. اما دیری نپایید که با جدایی یکطرفه این مربی آلمانی باردیگر حامد حدادی و صمد نیکخواه بهرامی به تیم ملی بازگشتند تا پس از شکست ناباورانه تیم ملی دربرابر عراق، به صعود تیم به مرحله دوم کمک کنند؛ مسالهای که در زمان خود انتقادات زیادی را به همراه داشت اما با گذشت زمان مشخص شد که بازهم همین ستارههای قدیمی هستند که میتوانند شرایط را به نفطع ایران تغییر دهند. حامد حدادی در آستانه بازنشستگی هنوز مرد اول سبدها بوده و هست و میتواند نتیجه را عوض کند. ایران به هر زحمتی بود و با نمایشی نه چندان مقتدرانه به دور بعد راه پیدا کرد اما فیلیپین و ژاپن و استرالیا دیگر آن حریفان دست و پا بسته مرحله اول نبودند و نیستند. پیروزی سخت مقابل فیلیپین در آزادی که آنهم با درخشش صمد نیکخواه میسر شد، زنگ خطر را به صدا در آورد و چند روز بعد شکست در خانه ژاپن، رویای صعود به جامجهانی را کمرنگ و کمرنگتر کرد. دیگر از ایران مقتدری که سبدهای آسیا را فتح میکرد خبری نبود و ژاپن که بارها مغلوب ما شده بود، نفس ما را برید و نشان داد که در نبود آخرین نفرات نسل طلایی، بسکتبال حال و روز خوشی ندارد و شاید باردیگر به خوابی طولانی برود.
والیبال؛ تجربه و تکنیکی که بدست نمیآید
شاید باورش سخت باشد که اکنون بیش از 7 سال است که در سطح اول والیبال دنیا حضور داریم و با قدرتهای برتر این رشته میجنگیم. چیزی که روزی تنها یک آرزوی دور بود، با تلاش و پشتکار گروه بزرگی از خانواده والیبال بدست آوردیم و خیلی زود خود را بارها و بارها در برابر بهترینهای والیبال دنیا دیدیم. این مساله چنان انگیزهای به همه بازیکنان و والیبال جویان جوان داده بود که خودشان را به هر شکلی به تیم ملی برسانند و سهمی در درخشش آن داشته باشند. در روزهای اول که شکستهایمان هم لذت بخش بود، بارها با این جملات مواجه میشدیم. "اگرچه شکست خوردیم، اما جای تبریک دارد که از فلان تیم بزرگ 2 ست گرفتیم" یا "هنوز به تجربه بازی در سطح اول دنیا نیاز داریم". اما حالا از آن روزها سالها میگذرد و این جملات همچنان تکرار میشود. سیر تکاملی والیبال ایران که در ابتدا پیروزی مقابل بزرگان شگفتی بود و بعدها به یک نبرد تن به تن تبدیل شد تا دنیا ما را به عنوان یکی از قدرتهای این رشته بپذیرد، به خوبی سپری شد اما حالا که ما در میان بزرگان والیبال قرار میگیریم، نشانی از یک تیم بزرگ نداریم. همان خامیها و اشتباهات سالهای اولین حرفهای شدن، همچنان در میان بازیکنان ما مشهود است و به سختی میتوانیم از غولهای والیبال امتیازی بگیریم. اتفاقی که از لیگ جهانی سال قبل آغاز شد و با 4 شکست از تیمهای مطرح دنیا در رقابتهای قهرمانی جهان 2018 به پایان رسید. در حالی که تمام تیمهای دنیا به این نقطه رسیدهاند که زدن سرویسهای پرشی و در سوی مقابل دریافت این سرویسها نقطه قدرت هر تیمی میتواند باشد، ما همچنان در این دو اصل با مشکلات فراوانی مواجه هستیم و نتوانستیم آن را برطرف کنیم. در بازیهای اخیر مقابل لهستان و بلغارستان و کانادا شاهد بودیم که چگونه سرویسهای غیرقابل مهار حریفان حتی ستهای به ظاهر برده را از ما گرفت. والیبال که روزی دلخوشی ما بود، حالا ما روزهای خوشی فاصله دارد و نیاز به درمان دارد.