PDF نسخه کامل مجله
شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 04 2024
کد خبر: ۴۰۸۲۸
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۸

کیهان ورزشی-


براي پرداختن به اين موضوع که با نيم فصل اول ليگ برتر فوتبال ايران چه شرايطي داشته است بايد سوالاتي را مطرح کرد و به دنبال پاسخ‎‌‎هاي آنها رفت.‏

موضوع نخست به مربياني برمي‎‌‎گردد که در اين ليگ فعاليت مي‎‌‎کنند.‏

سوال اين است: آيا مربيان که اضافه شده‎‌‎اند داراي بار فني بالا و ايده‎‌‎پرداز بوده‎‌‎اند؟

ليگ يک اشکال بزرگ دارد. اگر مربيان اين ليگ و ايده‎‌‎هاي آنها را تعقيب کنيد متوجه مي‎‌‎شويد که اين چرخه ثابت است. شايد تنها تغيير و جابجايي اين باشد که يکي دو مربي ورود کرده‎‌‎اند. کشورهاي صاحب فوتبال به دنبال جذب مربياني هستند که با حضور خود ايده‎‌‎هاي جديد را به تيم ها ببرند. آلمان و انگلستان و... سراغ "مربيان با ايده" مي‎‌‎روند.‏

الان آقاي قطبي به ليگ ما اضافه شده است. خب ما ايشان و ايده‎‌‎هايشان را بهتر از خودشان مي‎‌‎شناسيم. ايده قطبي، ايده جديدي نيست.‏

مثلا ما مربي‎‌‎اي را داريم که ‏17، ‏18‏ سال است که تيم دارد؛ آيا خودش خسته نشده است؟!‏

يا به طور مثال يک مربي داريم که يک سومي حذفي دارد و در ديگر مقاطع تيم‎‌‎هايش هفتم، هشتم و يا نهم شده‎‌‎اند اما چون مي‎‌‎داند چگونه با صحبت کردن مديران باشگاه‎‌‎ها را آرام نگه دارد همچنان کار مي‎‌‎کند و تيم دارد.‏

البته در نيم فصل اول با حضور يک مربي به نام محمد تقوي هم روبرو بوديم. به عقيده من ايشان هرچقدر هم که ايده‎‌‎پرداز باشد اما با بازيکناني سروکار دارد که کيفيت ثابتي دارند و انعطاف‎‌‎پذير نيستند. ‏

شايد به همين دليل است که کارلوس کروش براي خودش يک گلوگاه درست کرده و مي‎‌‎گويد هر کسي از اين گلوگاه برود دعوت مي‎‌‎شود. به طور مثال فرشاد احمدزاده وقتي از اين گلوگاه عبور کرد به تيم ملي دعوت شد.‏

آسايشگاهي براي ميهمانان خارجي!‏

مي‎‌‎رويم به سرفصل دوم، يعني بازيکناني که از خارج کشور به ليگ اضافه شدند. شما وقتي به عنوان بازيکن ديگر توانايي بازي در ليگ یونان را هم نداري و يا در هيچ تيم خارجي ديگر نمي‎‌‎تواني ماندگار شوي و به فوتبال ايران برمي‎‌‎گردي قطعا مي‎‌‎داني که کيفيت اين ليگ پايين‎‌‎تر از جاهايي که قبلا بوده‎‌‎اي هست.‏

ما قبلا هم از اين برگشتي‎‌‎ها ديده بوديم. از بايرن مونيخ به کشورهاي عربي رفته و چند سال بازي مي‎‌‎کردند و بعد به ايران مي‎‌‎آمدند و ‏4، ‏5‏ سال توپ مي‎‌‎زدند. يعني اين بازيکنان سه يار تمام مي‎‌‎شدند؛ يک بار در اروپا، يک بار در کشورهاي عربي و يک بار هم در تيم ملي. تازه بعد از رفتن از تيم ملي هم چند سالي در باشگاه‎‌‎هاي مختلف بازي مي‎‌‎کردند!‏

پس وقتي اين بازيکنان به ليگ ما برمي‎‌‎گردند و بازي مي‎‌‎کنند اندازه کيفي اين ليگ مشخص مي‎‌‎شود. بازيکني مثل جپاروف وقتي ديد در اين ليگ لطمه مي‎‌‎خورد رفت و يا تيام وقتي رفت که ديد اين "ليميت" آزارش مي‎‌‎دهد. حالا يک عده هم هستند مثل "شيمبا"،‏‎‌‎‏ "باتيستا"، "جاسم کرار" و... که فوتبال ايران برايشان حکم آسايشگاه را دارد. اين کرار که براي خودش هر کاري دلش مي‎‌‎خواهد انجام مي‎‌‎دهد.‏

البته در نيم فصل اول بازيکنان خارجي باکيفيتي هم ديديم. نمونه‎‌‎اش "کي‎‌‎روش استنلي" مهاجم سپاهان. يا "بشار رسن" بازيکن عراقي پرسپوليس. هافبک عراقي استقلال يعني "طارق همام" ‏‎‌‎اما فقط يک مصرف‎‌‎کننده خوش‎‌‎تکنيک است که وجود او باعث شد فوتبال مرتضي تبريزي در استقلال نابود شود.‏

آموزش نديده‎‌‎ها!‏

پرسش بعدي درباره اين ليگ اين است که آيا مجالي براي ظهور پديده‎‌‎ها وجود دارد و اساسا پديده‎‌‎اي هست؟

يک اتفاق بد در فوتبال اين است که کميته آموزش نمي‎‌‎تواند مربيان را با همه علم فوتبال آشنا سازد. آنجا فقط ‏20‏ تا ‏30‏ درصد اين علم را تدريس مي‎‌‎کنند. همه آموزش آنها به کوچينگ خلاصه مي‎‌‎شود؛ يعني به جاي کتاب درسي، جزوه کوچينگ به مربيان مي‎‌‎دهند. اينجا مربيان را همچون چوب‎‌‎هايي که در خراطي‎‌‎ها با دستگاه يک اندازه و يک شکل برش مي‎‌‎دهند، در يک قالب و شبيه به هم پرورش مي‎‌‎دهند و متعاقب آن بازيکنان نيز در يک اندازه مشخص و شبيه به هم شکل مي‎‌‎گيرند و به‎‌‎طور مثال شما بازيکني را نمي‎‌‎بينيد که کار خاص و متفاوتي انجام دهد و بگوئيد او پديده ليگ است. اينجا علم شناسايي استعداد هم وجود ندارد.‏

خيلي از مربياني که ما در ليگ امسال مي‎‌‎بينيم چندين سال دستيار مربيان ديگر بوده‎‌‎اند؛ خب دستيار مورينيو و يا گوارديولا که نبوده‎‌‎اند. آيا اينها حرف و ايده جديدي دارند؟

مربياني که استخوان‎‌‎بندي تيم‎‌‎ها را با خود مي‎‌‎برند!‏

پرسش مهم ديگر به کيفيت حرکت داخل ميدان تيم‎‌‎ها درنيم فصل اول ليگي که درجريان است مرتبط مي‎‌‎شود.‏

تيم‎‌‎ها بعد از آنکه فصل يارگيري را پشت سر گذاشتند به اردو مي‎‌‎روند، ترکيه، کيش و يا... چند روز صبح و بعدازظهر تمرين مي‎‌‎کنند و بعد دو بازی تدارکاتي انجام مي‎‌‎دهند. اسم اين را مي‎‌‎گذارند برنامه! در فصل نقل و انتقالات هم يک مربي مي‎‌‎گويد من ‏6‏ بازيکن را نمي‎‌‎خواهم، مربي ديگري مي‎‌‎گويد من از آن ‏6‏ نفر ‏4‏ نفرشان را مي‎‌‎خواهم و خودش هم چند نفر را کنار مي‎‌‎گذارد که آنها نيز به تيم ديگري مي‎‌‎روند. يعني به همان شکلي که مربيان در اين ليگ چرخش مي‎‌‎کنند، بازيکنان هم مي‎‌‎چرخند. يک مربي از يک تيم مي‎‌‎رود و ‏5‏ بازيکن که استخوان‎‌‎بندي آن تيم را تشکيل مي‎‌‎دهند با خود به تيم جديدش مي‎‌‎برد. مثلا از گسترش فولاد مي‎‌‎برد تيم ليگ يکي به اين اقدامات اجازه نمي‎‌‎دهد کيفيت حرکت داخلي ثابت بماند. در بحث آمادگي جسماني هم به دليل آنکه هيچ مربي نمي‎‌‎تواند طي دو سه هفته قبل از آغاز مسابقات در بازيکنان تغيير کيفيت ايجاد کند، شاهد پارگي‎‌‎هاي مينسک، رباط صليبي و... هستيم در حاليکه در باشگاه‎‌‎هايي چون رئال مادريد و بارسلونا که طي يک هفته چند بازي انجام مي‎‌‎دهند اينگونه آسيب‎‌‎ديدگي‎‌‎ها مشاهده نمي‎‌‎شود.‏

ليگ و تيم ملي و يک تناقض بزرگ

‏ ...و اما بخش پاياني بحث به اين موضوع برمي‎‌‎گردد که ليگ برترما غناي فني پائيني دارد. ليگ ما در آسيا هفتم است و تيم ملي‎‌‎مان در جايگاه نخست قرار دارد. پيدا کردن چرايي اين تناقض سؤالات بسياري را پاسخ مي‎‌‎دهد. اين تناقض را بايد کجا درست کرد؟ فوتبال از داخل کتاب به درون زمين نمي‎‌‎رود بلکه از درون زمين به کتاب مي‎‌‎رود.‏

ما در اين ليگ ايده‎‌‎پرداز نداريم، تحليلگر نداريم و حتي آناليزور نداريم؛ آناليز يعني مهندسي معکوس فوتبال. آيا در فوتبال ما و در ليگ ما اين مسائل وجود دارد؟ ندارد!‏


*جلال چراغپور


برچسب ها: جلال چراغپور
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار