PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - April 19 2024
کد خبر: ۴۴۵۱۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۸
مدیرانی که اجازه شنیدن حرف حساب را ندارند

از اولين روز هفته گذشته و شروع ساعت کاري و اداري، تا موقع نگارش اين نوشته، تماس‎‌‎هاي تلفني متعددي از سوي خوانندگان محترم کيهان ورزشي با دفتر مجله گرفته شد، و بعضي هم از طريق سامانه پيامکي يا سايت فعال مجله، جملگي از ما مي‎‌‎خواستند درباره اتفاقات بازي پرسپوليس- سپاهان و به طور کلي وضعيت فرهنگي و اخلاقي حاکم در ورزشگاه‎‌‎ها سکوت نکنيم و مطالبي را به رشته تحرير درآوريم... خدمت اين دسته از خوانندگان عرض کرده و اينجا هم تکرار مي‎‌‎کنيم، ما درباره اين اتفاق و نظاير آن که الي ماشاءالله در ورزش و فوتبال ما فراوان است، نه تاکنون سکوت کرده و نه تا آنجا که جان در بدن داشته باشيم و فرصت نوشتن و گفتن در اختيارمان باشد، سکوت خواهيم کرد! منتهي مشکل اساسي و بزرگي که اين وسط وجود دارد و زحمات ما و ديگران را عملاً باد هوا مي‎‌‎کند و اين همه نوشته‎‌‎هاي دلسوزانه و تذکرات خيرخواهانه و در عين حال کارشناسانه را خنثي و بي‎‌‎نتيجه مي‎‌‎سازد، مشکلي است به نام "ناشنوايي گوش مسئولان و تصميم‎‌‎گيرندگان امر"! و حتماً تأييد هم مي‎‌‎فرمائيد که اين مشکل کوچکي هم نيست و خيلي مهم و اساسي است. اينکه مي‎‌‎بينيم با اينکه درباره مسائل و مشکلات ورزشي و دلايل و ريشه‎‌‎هاي آن، کارشناسان فن و اهالي استخوان خرد کرده ورزش بارها مي‎‌‎گويند و مي‎‌‎نويسند، اما مشکلات ورزش پابرجا و مسائل آن لاينحل باقي است، علتي جز دليل ذکر شده ندارد، دليلي به نام "ناشنوايي گوش مسئولان"! اينجاست که آن سروده شاعر حسابي معني پيدا مي‎‌‎کند و به دل مي‎‌‎نشيند که فرمود:‏

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من

آنچه البته به جايي نرسد فرياد است!‏

همين دو شماره بود که در اين صفحه با اين قلم ناتوان اين مسئله را مطرح کرديم که چرا با اينکه علت مشکلات و ريشه گرفتاري‎‌‎هاي ورزش و مثلاً رشته‎‌‎اي مثل فوتبال، شناخته و کشف شده و از سوي کارشناسان بارها درباره آنها تذکر داده شده، اما مسائل حل نمي‎‌‎شود و دردها و موانع همچنان به شکل آزار دهنده، جلوي حرکت رو به جلوي ورزش را گرفته؟ و توضيح داديم اين دليلي ندارد جز آن که عده‎‌‎اي به نام مدير و مسئول ورزش و رشته‎‌‎هاي مختلف ورزشي که، عوض آن که براي حل مشکلات ورزش اراده خود را به کار بگيرند و عزم خود را جزم سازند، اراده کرده‎‌‎اند، "وضع فعلي ورزش" حفظ شود و آب از آب تکان نخورد و منتقدان و دلسوزان و علاقمندان به ورزش هم هر چه دلشان مي‎‌‎خواهد درباره ورزش بنويسند و بگويند و کارشناسي کنند...!! چنين وضع و تفکر و مديريتي که نه امروز، بلکه در سال‎‌‎هاي گذشته و ادوار مختلف مديريتي، غالباً بر حال و هواي ورزش حاکم بوده بال‎‌‎هاي پرواز ورزش را بسته و خود به جاي هموار کردن راه پيشرفت ورزش، جلوي آن را سد کرده است. چنين تفکر و ديدگاه و مديراني هرگز در پي حل مسائل ساختاري و فرهنگي ورزش نيستند، و فقط مأمور هستند و مأموريت دارند که "وضع موجود" را حفظ کنند، مسابقه‎‌‎اي برگزار کنند و مدالي هر طور شده در رقابت‎‌‎هاي بين‎‌‎المللي کسب کنند و... زياد هم وارد مسائل حساس و خطرناک! نشوند و مثلاً به جنگ پلشتي‎‌‎ها و پليدي‎‌‎ها و مفاسد و فاسدان و آويزان‎‌‎هاي ورزش و باندهاي پدرخوانده ورزش نروند و... فقط دنبال امروز و فردا کردن با تکيه به سياست‎‌‎هاي "روزمرگي" باشند... چنين تفکر و مديريتي دستور و مأموريت خود را قبلاً از مقامات ارشد خود در دولت‎‌‎ها گرفته‎‌‎اند و کاملاً در چارچوب کليشه‎‌‎ها و قالب‎‌‎ها حرکت مي‎‌‎کنند و اصلاً حق ندارند و به خود اجازه و جرأت نمي‎‌‎دهند که به حرف ناصح و نظر کارشناس دلسوز و... گوش دهند، اين است که علي‎‌‎رغم شعارهاي ميکروفوني و مصاحبه‎‌‎هاي تلويزيوني که مرتباً با ژست‎‌‎هاي مکش مرگ من! دم از از "انتقادپذيري" و "باز بودن درب اتاق‎‌‎ها براي شنيدن حرف دلسوزان ورزش" و "داشتن گوش شنوا" و... مي‎‌‎زنند، عملاً نه انتقادپذير هستند، نه درب اتاقشان به روي کارشناسان اصيل و چهره‎‌‎هاي خوشنام و نجيب ورزش باز است و نه همان طور که بالاتر عرض شد "گوش شنوايي" براي شنيدن حرف حساب دارند... البته تا آنجا که ما مي‎‌‎دانيم و سند و نمونه داريم، گوش اين آقايان براي شنيدن نصايح مشاوران قلابي رهنمودهاي رسانه‎‌‎هاي باج‎‌‎خواه و همچنين درب اتاق ايشان بر روي آدم‎‌‎هاي آويزان و چسبيده به ورزش، معمولاً باز است...! خب، با چنين وضعيتي ما و شما از ورزش و از رشته‎‌‎اي مثل فوتبال چه انتظاري بيش از اين بايد داشته باشيم؟! آيا توقع پيشرفت و بالندگي و پويايي داشتن از اين ورزش با برخورداري از چنين ديدگاه مديريتي، انتظاري پرت و دور از انتظار نيست؟ آيا توقع داريد وضعيت ورزشگاه‎‌‎ها و سکوي تماشاگران و نحوه برخورد و رفتار و منش مدير و بازيکن و مربي و تماشاگر و... غير از اين باشد که داريم نه در يک بازي، که هر هفته و تقريباً در هر بازي ليگ، مي‎‌‎بينيم...؟! خدمت خوانندگان عزيز که فقط به عشق آنها مي‎‌‎نويسيم و خواسته‎‌‎ها و توقعات آنها را اطاعت مي‎‌‎کنيم، چون بر ما مسجل و حتمي شده که گوش شنوايي در نزد اغلب مسئولان ورزشي ما نيست، عرض مي‎‌‎کنيم ما بارها درباره معضلات فرهنگي و اخلاقي و ريشه‎‌‎هاي آن در مجله خود، به سهم و سواد و توان خود نوشته‎‌‎ايم، بارها و بارها به مسئولان ورزشي و فرهنگي، به صدا و سيما، به وزارت ارشاد و... هشدار و تذکر داده‎‌‎ايم که موضوع فرهنگ در ورزش را جدي بگيرند، باور کنند، فرهنگ ام‎‌‎المسائل است، تجربه بشري و بهتر از آن توصيه‎‌‎هاي مکتبي و ديني ما مي‎‌‎گويد که براي پيشرفت در هر کار و رسيدن به هر هدفي بايد بيش از هر چيز به فرهنگ آن کار توجه کرد، زمينه فرهنگي براي انجام آن کار ايجاد کرد. اما چه کنيم که مسئولان ورزش اولاً اعتقادي به اين حرف‎‌‎ها ندارند، اين را بارها و بارها ثابت کرده و امور فرهنگي و اخلاقي ورزش را اغلب دست هر کس و ناکسي سپرده، و خيلي هم خواسته‎‌‎اند آن را جدي بگيرند به دست افرادي خنثي، ترسو، که براي بقا و حفظ پست خود يکي به نعل زده و يکي به ميخ و دم همه را داشته‎‌‎اند و... داده‎‌‎اند که حاصل کار چنين افرادي با چنين روحيات و انگيزه‎‌‎هايي مشخص است که چه از کار در خواهد آمد!! ثانياً گوش شنوايي براي شنيدن اين حرف‎‌‎ها و تذکرات ندارند، ثالثاً همان طور که گفتيم اينها اغلب مامور و بله قربان گوي مقامات ارشد دولتي هستند و اصلاً "حق شنيدن" حرف حساب و دست زدن به تحول و اصلاح وضع موجود را ندارند، اين در حالي است که مسئله فرهنگ اينقدر مهم است که يکي از اصلي‎‌‎ترين اموري که پيامبران و خاصه پيامبر خاتم(ص) در دستور کار خود قرار داشت، اصلاح فرهنگي و دگرگوني ارزش‎‌‎ها در ميان مردم و مخاطبان است و باز دقت کنيد ببينيد خداوند براي اصلاح امر فرهنگ مردم- بهترين و خالص‎‌‎ترين و ناب‎‌‎ترين و شجاع‎‌‎ترين و دلسوزترين بندگان خود، يعني پيامبران را بر مي‎‌‎گزيند! موضوع فرهنگ، اين‎‌‎قدر مهم است و آن وقت مسئولان ورزشي و رسانه‎‌‎اي و فرهنگي ما آن را به دست هرکس و ناکس و هر گردراه رسيده ناشسته صورتي مي‎‌‎سپارند،....! باري، آن‎‌‎چه در بازي پرسپوليس- سپاهان رخ داد، نه اولين‎‌‎بار و مورد از اين‎‌‎گونه اتفاقات بود ونه آخرين‎‌‎بار، دليل وقوع آن‎‌‎هم، همان‎‌‎طور که درباره موارد قبلي (مثلاً بازي تراکتورسازي- پيکان) نوشتيم، فقدان مديريت توانمند و کارآمد است. براي اينکه حرف‎‌‎مان کلي و انتزاعي نباشد، براي مثال عرض مي‎‌‎کنيم، معناي اينکه براي بازي‎‌‎هاي حساسي مثل بازي‎‌‎هاي اشاره شده، يا شهرآوردها، يا...، درب ورزشگاه‎‌‎ها از ساعت ‏8‏ و9‏ صبح باز مي‎‌‎شود، و تماشاگر بايد حداقل7، ‏8‏ ساعت روي سکوها زير آفتاب يا در سوز سرما بنشينند و عليه يکديگر شعار بدهند، يعني چه؟! کجاي دنيا چنين رسم و روشي وجود دارد، چرا مسأله بليت‎‌‎فروشي و شماره‎‌‎گذاري صندلي‎‌‎هاو... در فوتبال ما واقعاً مشکل لاينحل است، آن هم در مملکتي که دشوارترين مسائل فني و نظامي و سياسي و حتي علمي را يا حل کرده يا درحال حل‎‌‎کردن است؟! چرا در بليت‎‌‎فروشي، ظرفيت واقعي ورزشگاه و تعداد تماشاگري که بتوان امنيت او و ورزشگاه را تامين و کنترل کرد، رعايت نمي‎‌‎شود؟ اين سئوال و نظاير آن را چه کسي مسئول است پاسخ دهد؟ آيا جز مديران و مسئولان ورزشي و فوتبال و ورزشگاه‎‌‎ها...؟! پس چرا جواب نمي‎‌‎دهند، چرا اين طور مواقع از ميکروفون و مصاحبه و پاسخگويي مي‎‌‎ترسند، و فقط وقتي جوان ورزشکاري مدال مي‎‌‎گيرد و افتخاري کسب مي‎‌‎کند همين آقايان پنهان شده يک‎‌‎دفعه سروکله‎‌‎شان پيدا مي‎‌‎شود سر مدال‎‌‎دادن و جلوي سکوي قهرماني آن ورزشکار قدونيم قد ايستادن و عکس گرفتن و... با يکديگر کورس مي‎‌‎گذارند و در مصاحبه و اندر احوال نحوه موفقيت در آن رشته‎‌‎ها سخن گفتن، گوي رقابت از يکديگر مي‎‌‎ربايند؟ البته ناتواني مديريت در "اداره يک بازي پرتماشاگر حساس" را فقط مثال زديم، وگرنه چرخ مديريت در اغلب جاهاي ورزشي لنگ است و کميت آن مي‎‌‎لنگد. مثلاً بايد سوال کنيم مديريت باشگاه‎‌‎هاي ما، آن‎‌‎هم باشگاه‎‌‎هاي پرطرفدار و پر حاشيه، دست چه کساني باچه سوابقي قرار دارد؟ اين مديران چرا از ثبات و شخصيت و امنيت حرفه‎‌‎اي و کاري برخوردار نيستند و هريک چندروزي نوبت اوست؟! چرا وچرا و چرا...؟ از اين‎‌‎گونه سوالات معطل مانده و چراهاي بي‎‌‎پاسخ در ورزش ما فراوان است و بسياري توان مطرح کرد، اما به گمان ما و درحد فهم و تشخيص خود عرض مي‎‌‎کنيم که اگر بخواهيم به‎‌‎طور خلاصه و فشرده پاسخ اين چراها را بدهيم و آن را در يک کلمه خلاصه کنيم، آن پاسخ چيزي نيست جز "مديريت"...! مديريتي که بالاتر به‎‌‎طور مختصر وصفش رفت. مديريتي که از قلب و متن ورزش برنخاسته، اما خود را بي‎‌‎نياز از مشاوران و دلسوختگان ورزش مي‎‌‎داند و بعضاً با ورزش مثل "ارث وميراث آبا و اجدادي" برخورد ميکنند و رفتاري خودکامانه و خودخواهانه درباره آن دارد. بعضي از آقايان، معلوم نيست کجاي اين ورزش بوده و هستند، ريشه و تجربه و سابقه و جايگاه‎‌‎شان در ورزش کجاست، بدون داشتن هيچ‎‌‎گونه مسئوليتي- جز دو خط حکم و يک امضاء زيرش!- به خود اجازه مي‎‌‎دهند خط و ربط ورزش را تعيين کنند، براي فدراسيون‎‌‎ها مدير ورئيس‎‌‎هايي اغلب باز باند و جنس خود- يعني بيگانه با ورزش- و خارج از خانواده ورزش- انتخاب کنند و براي انتخاب فرد موردنظر انتخابات را حتي‎‌‎المقدور "مهندسي" نمايند و... اين است که ورزش و رشته‎‌‎هاي جذاب و پرطرفداري مثل فوتبال، به اين صورت و وضعيت درآمده، که به جاي لذت‎‌‎بردن و تفريح‎‌‎کردن و ساعات خوشي را در فضايي دوستانه محيطي روحيه‎‌‎بخش و پهلوانانه گذراندن، و... بايد شاهد جنگ اعصاب و فحاشي و ترقّه‎‌‎پراکني و بدتر از آن نفرت‎‌‎پراکني و بي‎‌‎حرمتي و بي‎‌‎ادبي و.. باشيم و اسمش را هم بگذاريم ورزش و ليگ و رقابت سالم و... والخ!! حرف آخر، تکرار حرف هميشه ما است، براي اصلاح ورزش، براي رفع نابهنجاري فرهنگي و اخلاقي در ورزش و رشته‎‌‎هايي پرطرفدار مثل فوتبال بايد "نحوه و روش مديريتي" رايج وحاکم در آن اصلاح شود و اين اصلاح بايد از امور فرهنگي و اخلاقي شروع شود تا به مسائل فني برسد، و امور فرهنگي هم بايد از شخص "مدير" و دفتر و ديگر همکاران‎‌‎اش باجديت آغاز شود تا در بدنه ورزش رفته‎‌‎رفته ساري و جاري شود و..‏

توقع جامعه بسکتبال از مديريت

آقاي مدير، لطفاً "مديريت" کنيد...!‏

در شماره گذشته، به مناسبت ديدار تصادفي با يکي از پيشکسوتان بسکتبال، مطلبي تقريباً کوتاه در اين صفحه چاپ شده بود که در آن به بعضي مشکلات ريشه‎‌‎اي و از قديم مانده و رسوب شده و همچنين برخي مسائل روز بسکتبال کشورمان اشاراتي شده بود و مضمون کلي و لب کلام هم اين بود که علي‎‌‎رغم تغييرات مديريتي در بسکتبال و رفتن مشخون و آمدن طباطبايي، اتفاق خاصي در بسکتبال رخ نداده، بسياري از وعده‎‌‎هايي که رامين خان قبل از انتخاب شدنش انجام آن را مطرح مي‎‌‎کرد، عملي نشده است و جز رفتن عمرو و آمدن زيد، تغيير ديگري صورت نگرفته و درب بسکتبال به پاشنه قبلي مي‎‌‎چرخد! چاپ اين مطلب در مجله هفته گذشته، باعث شد تا چند تني از اهالي محترم رشته بسکتبال با مجله و نگارنده تماس بگيرند و ضمن تأييد کليات آن مطلب کلي، با لحني انتقادي و گلايه‎‌‎آميز، مسائل ديگري را درباره اين رشته بر زبان آوردند. نکته جالب و قابل توجه اين بود که لحن اين عزيزان که از چهره‎‌‎هاي خوشنام بسکتبال و آدم‎‌‎هاي دلسوز اين رشته ورزشي هستند، به هيچ وجه رنگ و بوي غرض ورزي و تصفيه حساب و... نداشت و همان طور که اشاره شد دلسوزانه و خيرخواهانه مسائل را مطرح مي‎‌‎کردند. ما البته در فرصتي مناسب‎‌‎تر و مقاله‎‌‎اي مفصل‎‌‎تر سعي خواهيم کرد، به بسکتبال ايران و شرايط حاکم و حال و هواي اين روزهاي آن، بپردازيم، اما اينجا بار ديگر مي‎‌‎خواهيم از فرصت استفاده کنيم و از سر وظيفه و حسن نيت به آقاي دکتر طباطبايي که فردي تحصيلکرده و از خانواده بسکتبال است(پدر ايشان ازقديمي‎‌‎هاي بسکتبال و چهره‎‌‎هاي خوشنام ورزش لرستان و شهر بروجرد است) عرض کنيم.‏

جامعه بسکتبال از شما انتظار دارند، براي رشد و پيشرفت اين رشته مستعد و پرطرفدار، تمام توان و سواد و هنر مديريتي خود را به کار بندد و با اصلاح مکانيزم جذب و دفع در مديريت بسکتبال، دفع آدم‎‌‎هاي زياده‎‌‎خواه، آويزان، مزاحم و جذب آدم‎‌‎هاي دلسوز، کاربلد و خادم- در راه سلامتي فضا و محيط اين رشته و به ويژه اصلاح ساختار مديريتي آن گام‎‌‎هاي مؤثري بردارد. ما هم مثل جامعه محترم بسکتبال براي حل بسياري از مشکلات و از سر راه برداشتن موانع معتقديم آقاي طباطبايي بايد "مديريت" کند و اجازه ندهد فردي يا جرياناتي با سوء استفاده از اخلاق و روحيات ملايم ايشان، ناراضي تراشي کند و چهره‎‌‎هاي اصيل اين رشته را دفع نمايد و خود را اينجا و آنجا همه کاره بسکتبال جلوه دهند و چنين وانمود کنند که - با عرض معذرت- مدير و مديريت بسکتبال "عين موم" در مشت آنها قرار دارند! به علاوه ما مي‎‌‎دانيم که امسال، سالي است که بسکتبال ايران، علاوه بر حضور در مسابقات جام جهاني، بايد براي کسب سهميه المپيک هم مبارزه کند، موفقيت در اين مسير ممکن نيست مگر جذب بهترين‎‌‎ها و ايجاد جو دوستي و همکاري و همدلي- که فعلاً در بسکتبال و خاصه تيم ملي خدشه‎‌‎دار شده است- ميان تک‎‌‎تک خانواده بسکتبال و... و چنين اتفاقات مثبتي رخ نخواهد داد، مگر در سايه اعمال مديريت قاطع و مدبرانه در بسکتبال و...!‏

حرمت شکني و بداخلاقي ريشه فوتبال را مي‎‌‎سوزاند...‏

اصل ماجراي ورزش و همه قصه فوتبال...!‏

آقاي حسن حبيبي، يکي از چهره‎‌‎هاي اصيل و خوشنام فوتبال ايران، که بلا و گزند روزگار از او دور باد و جان و جسمش همواره سلامت باشد- بعد از مرخص شدن از بيمارستان در گفت‎‌‎وگويي کوتاه با همکار ما شرکت کرده و سراسر اين مصاحبه کوتاه، مثل مصاحبه‎‌‎هاي قبلي خود، چه در آنهايي که مفصل سخن گفته و چه در آنهايي که کوتاه حرف زده، روي موضوع "حرمت" و "احترام" و لزوم رعايت آن در ورزش سخن گفته و آن را راز و رمز موفقيت و سربلندي و ماندگاري ورزش و ورزشکار دانسته است "راز موفقيت من در اين بوده که از ابتدا با همدوره‎‌‎اي‎‌‎ها و شاگردانم دوست بودم و هميشه حرمت کوچکتر و بزرگتر را نگه مي‎‌‎داشتم..." وي در پايان دليل ناکامي فوتبال ايران را در اين جمله خلاصه کرده که:‏‎‌‎‏ "فوتبال ايران از بي‎‌‎حرمتي‎‌‎ها ضربه خورده و اگر هم شکستي اتفاق افتاده به اين دليل بوده است..."‏

براي کساني که در متن ورزش نبوده و ورزش را نمي‎‌‎شناسند و با اصول و ارزش‎‌‎هاي حاکم بر آن کاملا غريبه هستند، مثلا همان کساني که همين يک، دو هفته پيش حرف‎‌‎هاي بديهي، ساده و اصولي جعفر کاشاني مرد کار کشته فوتبال ايران را "عجيب"!!! دانسته و در رسانه‎‌‎هاي خود منتشر کرده بودند و... به زعم خود در کاري حرفه‎‌‎اي!!‏‎‌‎‏ و ژورناليستي!!، جنجال به پا کرده بودند، اين حرف‎‌‎هاي حسن‎‌‎آقا هم عجيب يا در حد "تعارف" و توصيه‎‌‎اي صرفا اخلاقي، معنا و مفهوم پيدا مي‎‌‎کند، اما براي کساني که خاک فوتبال را خورده و راز و رمز درست زندگي کردن در حال و هواي آن را مي‎‌‎دانند، جمله کوتاه حسن‎‌‎آقاي حبيبي، اصل ماجرا و تمام قصه ورزش و ورزشکاري است! در همان صفحه‎‌‎اي که هفته گذشته مصاحبه حسن حبيبي چاپ شده، بالاتر، مصاحبه کوتاه علي پروين را که به عيادت حسن‎‌‎آقا در بيمارستان رفته بود چاپ شده بود، پروين که خود از بزرگان فوتبال ايران است- و البته از نظر مدعياني که به قول معروف "آن لگد معروف" را به جايي نزده‎‌‎اند، اما به لطف بي‎‌‎در و پيکري و شلختگي رسانه‎‌‎هاي ما، کارشان به جايي رسيده که خود را "همه‎‌‎کاره" فوتبال ايران مي‎‌‎دانند و با وقاحت تمام و گستاخي زننده‎‌‎اي امثال پروين و حبيبي و کاشاني و... را آدم‎‌‎هاي سنتي و فناتيک و حتي - با عذرخواهي از اين بزرگان - آبگوشتي!!! در رسانه‎‌‎هاي زرد و برنامه‎‌‎هاي مخربشان، معرفي مي‎‌‎کنند و...- آري اين علي پروين در چند جاي مصاحبه کوتاه خود تاکيد مي‎‌‎کند "حسن‎‌‎آقا بزرگ ماست..."، و اين باز يعني همان حرف حسن حبيبي که عرض کرديم اصل ماجرا و تمام قصه فوتبال است. حالا اگر آقاي تاج يا کسي ديگر در ورزش (اينکه اسم آقاي تاج را مي‎‌‎آوريم چون در ميان اکثر مديران امروز ورزش او را ورزشي‎‌‎تر مي‎‌‎دانيم)، و فوتبال، مي‎‌خواهد فوتبال را درست کند و ادعا دارد، ورزشي است و از متن ورزش آمده و انگل و آويزان آن نيست، اگر در گفته خود صادق است، بسم‎‌‎الله. اين او و اين هم حرف‎‌‎هاي حسن‎‌‎اقاي حبيبي، چکيده و عصاره فوتبال ايران. حبيبي مي‎‌‎گويد فوتبال را مي‎‌‎خواهيد درست، کنيد حرمت‎‌‎ها را رعايت کنيد. مگر مي‎‌‎شود کاري با بداخلاقي و بي‎‌‎حرمتي درست شود و پيش برود؟ شما، حرفه‎‌‎اي‎‌‎ترين سطح فوتبال دنيا، را مطالعه کنيد، ببينيد آيا مثلا فوتبال فرانسه که قهرمان جهان است، يا بارسلون که قهرمان اسپانيا است، يا رئال مادريد که قهرمان فعلي اروپاست، کارشان با بداخلاقي و حرمت‎‌‎شکني و شلختگي فرهنگي و اداري و انضباطي پيش رفته است؟! حتماً و بدون ترديد پاسخ منفي است، هر چقدر سطح فوتبال بالاتر برود کلاس و کيفيت آن افزايش پيدا کند، به همان ميزان و بلکه بيشتر اخلاق و فرهنگ آن هم بالا رفته و حد و حدود، و احترام و حرمت‎‌‎ها رعايت شده است. متأسفانه چند سالي است افراد و جرياناتي - دانسته يا نادانسته، مغرضانه يا از سر جهل و ناآگاهي- تيشه بر داشته و از راه‎‌‎هاي مختلف، به ويژه رسانه‎‌‎ها و از همه مهمتر تلويزيون، به ريشه فرهنگ و اخلاق و ادب و حرمت بي‎‌‎رحمانه و بي‎‌‎امان وارد مي‎‌‎آورند و به اسم اينکه ورزش يا فوتبال بايد پيشرفت کند، حرفه‎‌‎اي شود، بداخلاقي و گستاخي و حرمت‎‌‎شکني و نفرت‎‌‎پراکني و... را دامن مي‎‌‎زنند و افکار عمومي به ويژه جوانترها را به بازي گرفته و ذائقه و سليقه آنها را عوض کرده و ذهن و احساسات جامعه فوتبال به ويژه جوانترها را به انحراف کشانده است... و اين هم وضعيت فوتبال ماست که از حيث فني و فرهنگي همه داريم مي‎‌‎بينيم و رنج مي‎‌‎کشيم. حسن حبيبي به عنوان يک کارکشته، يک استخوان خرد کرده، يک جامعه‎‌‎شناس فوتبال و ورزش ايران مي‎‌‎گويد "بي حرمتي" ريشه اين فوتبال را سوزانده، رواج لاابالي‎‌‎گري و بي‎‌‎توجهي فرهنگي است که پدر اين ورزش را درآورده... خب، اين هم حرف و نظر حسن آقا. در فراز قبلي مطلب عرض کرديم اگر مسئولان ما، واقعاً دنبال اصلاح وضع ورزش و حل نابه‎‌‎هنجاري‎‌‎هاي اخلاقي و فرهنگي هستند، به جاي گوش دادن به آدم‎‌‎هاي بي‎‌‎شخصيت عوضي آمده و نوکران و بندگان پست و مقام و پول و پاداش و... به حرف و نظر چهره‎‌‎هاي اصيل و خوشنام و کاربلد ورزش گوش دهند و به آن عمل کنند... بعله، علت مشکلات و دليل معضلات ورزش معلوم است، آن را بارها کارشناسان و بزرگان ورزش گفته و تذکر داده‎‌‎اند، مشکل در اين است که "اراده‎‌‎اي براي حل اين مشکلات و رفع معضلات در نزد بسياري از مسئولان ورزش و فوتبال وجود ندارد!"‏

مصلحت استقلال، يا جنگ قدرت...؟!‏

چرا شفر برکنار شد..‏

تغييراتي که هفته گذشته در کادر فني و مربيگري تيم استقلال اتفاق افتاد، از خبرهاي مهم فوتبال ما بود و توجه علاقمندان به اين رشته را حسابي به خود جلب کرد. اين تغيير که بعد از شکست تيم تهراني در مصاف با نماينده فوتبال خراسان (پديده) رخ داد، منجر به برکناري وينفرد شفر، سرمربي آلماني استقلال و جانشيني فرهاد مجيدي چهره شناخته شده و محبوب استقلالي‎‌‎ها که اين اواخر در نقش کمک مربي و دستيار شفر روي نيمکت تيم آبي‎‌‎پوش، نقش ايفا مي‎‌‎کرده شد. در نگاهي کلي و اوليه تغيير و تحول و رفتن مربيان و آمدن جانشينان آنها، امري طبيعي و روالي عادي در دنياي ورزش است، و بزرگترين و موفق‎‌‎ترين مربيان هم هرگز در تيمي جايگاه ابدي و هميشگي نداشته و بالاخره روزي از تيم خود، جدا شده يا کنار گذاشته شدند. درباره تغييرات اخير تيم استقلال هم مي‎‌‎شود با نگاهي گذرا چنين برخوردي داشت، اما با کمي دقت و تأمل و با نگاه به واقعيات، نکاتي به نظر مي‎‌‎رسد که فعلاً به طور مختصر به برخي از آنها اشاره‎‌‎‏ مي‎‌‎کنيم تا در فرصت بهتر به تفصيل آن بپردازيم. نکته اول که درباره تغيير صورت گرفته به نظر مي‎‌‎رسد، غافلگيرکننده و شتابزده بودن آن است. تا قبل از بازي پديده، هيچ خبر و شايعه‎‌‎اي درباره تغييرات احتمالي در کادر فني استقلال به گوش نرسيده بود، هيچ اولتيماتوم و اتمام حجتي از طرف باشگاه با سرمربي مستقر خود (شفر) صورت نگرفته بود که مثلاً درصورت قهرمان نشدن، يا سهميه نگرفتن و يا موارد ديگر، از کار برکنار خواهد شد. به همين دليل وقتي چند ساعت بعد از باخت استقلال، مقابل تيم سرحال مشهدي، که از قبل هم متحمل بود، خبر تغييرات کادر فني و برکناري شفر رفته رفته از حالت شايعه رنگ واقعيت گرفت، خيلي‎‌‎ها تعجب کردند که چرا چنين بدون مقدمه، چرا بدون اعلام قبلي با مربي آلماني و... چرا چنين شتابزده؟ (مگر در مشهد اتفاق غريبي رخ داده بود؟ تيم پديده مگر تيم ضعيفي بود و برد استقلال در آن ميدان امري کاملاً بديهي و طبيعي بود؟! پاسخ اين سؤالات بدون شک منفي است، پس چرا با شفر، همان مربي‎‌‎اي که دو هفته پيش از اين بعد از پيروزي بر سپاهان در اصفهان، روي دست بازيکنان استقلال، به آسمان پرتاب مي‎‌‎شد، و خيلي از کارشناسان معتقد بودند هنوز ظرفيت فني و دانش مربيگري او براي استقلال تمام نشده و او حداقل فصل آينده هم مي‎‌‎تواند به کار خود در اين تيم ادامه دهد. چنين معامله‎‌‎اي شد؟! اين سؤال براي خيلي‎‌‎ها، از جمله اين مجله، مطرح شد و ناخودآگاه، اين شبهه و شائبه در اذهان شکل گرفت که نکند برکناري شفر، براساس يک نقشه قبلي بود، و افرادي در تيم استقلال از مدت‎‌‎ها قبل منتظر بودند تا در اولين فرصت، سرمربي آلماني را روي سينه‎‌‎اش بگذارند و بعد هم آنطور که از قبل طراحي کرده بودند، عمل کنند؟! به ديگر سخن تغيير شفر، براساس يک نظر و نگاه کارشناسي و به خاطر مصلحت تيم صورت نگرفته، بلکه به دلايل باندي و با انگيزه‎‌‎هاي خود خواهانه صورت گرفته است و... با اين حساب نکته و موضوع بعدي مطرح مي‎‌‎شود و آن اين که اميدواريم مديريت تيم استقلال درباره اين ابهامات و شبهات که خواه و ناخواه در فوتبال گرفتار دلالي و باند و باند بازي ما در ذهن منتقدان به فوتبال، کارشناسان و بالاخره طرفداران استقلال مطرح است، پاسخ قانع کننده و مناسبي داشته باشند. آنها بايد ثابت کنند اين اقدام و تغيير فقط و فقط به نفع تيم و صرفاً به مصلحت استقلال و در جهت پاسخگويي به توقعات هواداران صورت گرفته و نه تصفيه حساب و باند بازي و جنگ قدرت...؟

مديريت استقلال بايد ثابت کند که اين تغيير براساس کار کارشناسي برپايي جلسات فني و خلاصه تفکر و تدبير صورت گرفته و نه از سر احساسات آني و يا جوزدگي و يا تبرئه خود و.... يا همان‎‌‎طور که گفته شد کنارزدن باندي و آمدن باندي ديگر...! متأسفانه در ورزش ما، و در فوتبال ما خيلي وقت‎‌‎ها اول "عمل" مي‎‌‎شود، بعد راجع عمل و تصميم صورت گرفته، "فکر" مي‎‌‎شود، يعني درست برخلاف آن‎‌‎چيزي که عقل سليم مي‎‌‎گويد و مکتب توحيدي اسلام توصيه مي‎‌‎کند که درباره کاري که مي‎‌‎خواهي انجام دهي، تصميم که قرار است اجرايي کني، اول بينديش و خوب فکر کن، بعد عمل کن...!‏

و ما چون مثل خيلي از اهالي ورزش چشم‎‌‎مان ترسيده و از اين‎‌‎گونه تصميمات آني و هيجاني و يا خودخواهانه و باندي، زياد ديده‎‌‎ايم، اين‎‌‎بار هم خواسته و ناخواسته اين شبهات و سوالات برايمان پيش آمده است. در هرحال همان‎‌‎طور که گفته شده، اميدواريم اتفاقات آينده، خيلي زود نشان دهد تصميمات مديريتي و فني استقلالي‎‌‎ها درست بوده است و مصلحت تيم و نگاه دقيق کارشناسي اين تغييرات را تا آنجا ايجاب مي‎‌‎کرد که حتي نمي‎‌‎شد شفر را حتي براي سه هفته باقيمانده تا اتمام ليگ تحمل کرد و بايد حتماً وخيلي سريع تغيير مي‎‌‎کرد!‏

و حتي فرداي آن روز با شکلي توهين‌‎آميز و حرمت‎‌‎شکنانه او را به محل تمرين تيمي که تا ‏24‏ ساعت قبل از آن کامل در اختيار او بود، راه ندادو...!! ‏

نکته آخر هم در اين مجال اينکه اميدواريم فرهاد مجيدي، قدر فرصت به‎‌‎دست آمده را بداند و از آن در جهت خدمت به تيم محبوبش و شادکردن دل هواداراني که سال‎‌‎هاي سال او را در سرما و گرما از روي سکوها تشويق کردند، استفاده کند.‏

او حتماً مي‎‌‎داند استقلال در ورزش و فوتبال ما- مثل پرسپوليس و...- نام بزرگي است، بزرگتر از همه نام‎‌‎هاي بزرگي که لباس اين تيم را پوشيده‎‌‎اند، او حتماً مي‎‌‎داند،- و بايد بداند- استقلال و هوادارانش بدهکار کسي نيستند، بلکه اين فرهاد و ديگران هستند که به اين تيم و اين مردم بدهکار هستند، اين است که مي‎‌‎گوييم او بايد از فرصت به دست آمده، نهايت استفاده را ببرد و با جذب بهترين همکاران- نه نزديکترين افراد و قوم و خويش و رفيق و باندبازي- بهترين کاري که از دستش برمي‎‌‎آيد، براي استقلال و هوادارانش انجام دهد و اين‎‌‎بار در لباس مربيگري به تيم خود و درنهايت به فوتبال ايران خدمت کند...‏

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
تشکری
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۰۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۵
0
0
آقای مدنی سلام
شما در صفحه ۱۶ مجله ۱۴ اردیبهشت شماره ۳۲۳۳ به صورت هدفمند مصاحبه اسطوره فوتبال ایران یعنی علی دایی را غرض ورزانه به چاپ رسانده اید و این شبهه را در ذهن من خواننده که ۳۰ سال است کیهان ورزشی را می خوانم ایجاد کردید که شما از مدیرعامل سایپا حمایت کرده اید . این کار شما جوانمردانه نبود . یا نباید منتشر می کردید یا باید با انصاف نسخه کامل را منتشر می کردید . سید جان صحبت های شما را در رادیو گوش می کنم و لذت می برم البته شاید حرف های من را چاپ نکنید اما وظیفه داشتم خدمت سید اولاد پیغمبر عرض کنم. از این که در این زمانه بد هنوز هم از تختی می نویسید جای شکر دارد . ممنونم
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار