PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 26 2024
کد خبر: ۵۰۶۸۱
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۳
نه فقط «استراماچونی »

مطالبه اصلی و واقعی مردم از ورزش چیست؟ آیاچنانکه گروهی که صاحب منصب و عنوان و پست و مقام در ورزش هستند یا به هرحال صاحب تریبون و قلم و رسانه صعود فوتبال به جام جهانی و کسب مدال هرچه بیشتر در میادین بزرگی مثل المپیک هاست ،یا اینکه برخلاف نظر این گروه و کسانی که طی سال های اخیر فکر و ذهن جامعه ورزش را به بازی گرفته اند و ذائقه آنها را با غرض و بی غرض به تدریج تغییر داده اند مطالبه اصلی و واقعی مردم سروسامان یافتن امر ورزش و اصلاح ریشه ای و ساختاری آن و خلاصه انجام کار حسابی و اساسی در ورزش است؟! در این باره مصالح ورزش و منافع ملی چه می گوید؟ حکم عقل سلیم کدام است؟ دنبال نتیجه و مدال وصعود با هرقیمتی و با هر حربه ای و تحمل هزینه های سنگین دویدن یابه اصل و اصول پرداختن و زیر بنا را ساختن؟! آنهایی که ورزش را می شناسند و مردمی که بر خلاف این و آن مدیر و رسانه ورسانه ای... بیش از هر چیز حتی منافع شخصی خود، به مصالح کشور و منافع ملی فکر می کنند می دانند که دلبستن صرف به نتیجه و یکسره دنبال مدال و سکو دویدن و غفلت از کار اصولی وساختاری هیچ کشوری را " صاحب ورزش" نمی کند. کشورهای صاحب ورزش حتما صاحب مدال و افتخار هم هستند آن هم به شکل اصولی و پیوسته و دائمی ، اما تیم و کشورهایی که " صاحب مدال وسکو" هستند الزاما "صاحب ورزش" نیستند. مدال و نتیجه و سکو را هرکسی و کشوری می تواند بالاخره با کمک قرعه و تقدیر و تک ستاره ها و شانس و... کسب کند اما آن مدال و نتیجه ای شیرین و ماندنی و معنادار است که حاصل و برآیند کار اصولی و حسابشده ودر یک کلام" تدبیر و برنامه" باشد. متاسفانه بر کاروبار ورزش ما تدبیر و برنامه حاکم نیست. و این به گمان ما اصلی ترین‌چیزی است که کارشناسان واقعی وآزاده وهمچنین مردم و علاقمندان ورزش از ورزش و اداره کنندگان آن انتظار و توقع دارند اما متاسفانه کسی به فکر پاسخگویی منطقی به این توقعات نیست ودر عوض تمام تلاش مدیران و مسئولان ورزش در طی دوره های مدیریتی و همچنین دوره فعلی این است که با رفتن فوتبال به جام جهانی و کسب چند مدال به ویژه در المپیک ها بر این توقعات منطقی سرپوش بگذارند و خود را مدیرانی موفق و خدمتگزار که در جهت تامین خواسته های عمومی یکسره در حال جهد و جهادند نشان دهند! جریان رسانه ای همراه و همگام آنها نیز یکسره در کار تاثیرگذاری بر افکار عمومی و جهت دهی آنها به سمت خواسته های مدیران و مسئولان و اهداف کاسبکارانه خودش است. و متاسفانه باید اعتراف کرد که این همدستی و همکاری( مدیران و رسانه ها) موفق هم بوده است به طوری که الان در نگاه و نظر اول اینطور به نظر می رسد که مردم و علاقمندان ورزش از ورزش چیزی جز صعود به جام جهانی وکسب چند مدال رنگارنگ از میادین مختلف ندارند!این تفکر نتیجه گرایانه و کمیت محور دلیل اصلی انحراف حرکت ورزش از مسیر اصولی و روبه هدف است. تفکری که به نفع همه از سیاسی کار و فرصت طلب وتا منفعت جو وپورسانت بگیر هست جز خود ورزش و علاقمندان واقعی ورزش که فراتر از برد و باخت و نتیجه و...دنبال اصالت های ورزش و ارائه کارکردهای مثبت از ورزش هستند. عرض کردیم اینکه چطور شد این تفکر و دیدگاه بر ورزش ما حاکم شد وهمه فکر و ذهن مسئولان و مدیران ورزش به سمت نتیجه گیری و جمع کردن مدال و سکو افتاد و معنای ورزش در همین مقوله" نتیجه محوری" خلاصه شد داستان مفصلی دارد و نیاز به بررسی جامع و مفصلی دارد که از عهده این صفحه و شاید هم این قلم خارج باشد.اما آنچه اینجا به طور مختصر می توان به عنوان دلیل و مسبب این وضعیت می شود به طور صریح به آن اشاره کرد یکی دیدگاه حاکم بر مدیریت های ورزش است که چون غالبا ورزش را نمی شناسند و از بد حادثه به ورزش پناه آورده یا موفق به اخد رای اعتماد از مجلس برای وزارتخانه های دیگر نشده وار طرفی به هرحال وهر دلیل باید و باید صاحب منصب ‌و پستی باشند ؛ دیواری کوتاهتر از ورزش پیدا نمی شود پس در ورزش به کار گرفته می شوند و از ورزش همان تصور کودکانه" توپ بازی" در ذهنشان است هدف ورزش را صرفا برگزاری مسابقه برای کسب نتیجه مطلوب یعنی"برد" می دانند. در واقع تعریف اینان از همان اول این است که مدیر کارآمد و موفق در ورزش کسی است که از لحاظ نتیجه گیری و کسب برد و پیروزی در مسابقات موفق باشد و از نظر کمیت تا می تواند مدال فراچنگ‌آورد و سکو تصاحب کند. البته اینها جزو اهداف ورزش به ویژه در ابعاد قهرمانی هست منتهی اشکال کار این است که مدیریت های ارشد ورزش همواره خواسته اند از بیراهه و چنگ زدن به هر حربه و وسیله و نادیده‌گرفتن بسیاری اصول وتن دادن به هر قیمت و هزینه ای- از جیب بیت المال- و... به موفقیت برسند و ادای کشورهای موفق و صاحب ورزش را درآورند و کارنامه‌موفق مملو از مدال و پیروز ی برای خود دست و‌پا‌کنند و از آن ابزاری تبلیغاتی بسازند برای خودشان و باندشان و سکویی بسازند برای جهش به مقامات و مناصب بالاتر.

وعامل بعدی که این وضع را دامن می زند و به جای عمل به رسالت و مسئولیتی که دارد این دیدگاه حاکم بر مدیریت های ورزشی راتشویق و ترویج می کند و پیدا وپنهان، به عنوان مشاور و کارشناس مدیران را بر تداوم و پافشاری بر این دیدگاه غلط ترغیب و تحریض می کنند؛" رسانه ها" هستند و در این میان نقش رسانه های تاثیرگذارتر مثل صداوسیما علی الخصوص سیما خیلی اساسی تر و تعیین کننده تر است.طی سال های اخیر تفکر نتیجه گرایانه از طریق رسانه ها به ویژه سیما به شدت ذهن و فکر جامعه را هدف قرار داده ودر این رهگذر بسیاری از آسیب ها و آفت های اخلاقی و فرهنگی مثل نادیده گرفتن سرمایه های ملی، بر خویش کافری، اجنبی پرستی و خارجی پسندی؛ تحقیر وتمسخر نیروی انسانی خودی( به طوری که امروز حتی حرف زدن از به کار گیری مربی وطنی در راس تیم ملی فوتبال خطرناک است و جزو گناهان کبیره ورزش به حساب می اید و گوینده و پیشنهاد دهنده آن با هجمه های سنگین رسانه و افکار عمومی که تحت تاثیر القائات رسانه ای واقع شده روبه رو می شود و به عقب مانده بودن و تعصب کورکورانه داشتن و با ورزش روز دنیا آشنا نبودن وضد ورزش بودن!! و... انواع و اقسام انگ و تهمت ها مواجه می شود و...)، حرمت شکنی و تفرقه افکنی و نفرت پراکنی و گرایش های رنگی و طرفکشی های افراطی وتیفوسی نسبت به تیم‌ها و...دامنگیر جامعه ورزش شده است. بنابراین با توجه به آنچه آمد در ایجاد چنین نگرش غلطی در ورزش( نتیجه گرایی افراطی) مدیریت ورزش و رسانه های ورزشی( به ویژه اکثربرنامه های بی دروپیکر و فاقد نظارت در سیما و...که اخیرا در این باره اقداماتی‌مثبت و البته ابتر وناکافی صورت گرفته است و...) نقش اصلی و اساسی را بر عهده داشته و مو جب شده اند اولولیت ها در ورزش فراموش شوند و مسایل فرعی و بعدی به جای آنها بنشینند و... ورزش از ارایه بسیاری از کارکردهای مثبت به ویژه در بعد پرورشی و فرهنگی عاجز باشد وراه و هدف اصلی خود را گم‌کند. تا کی قرار است این دیدگاه غلط و منحرف کننده بر مدیریت کلان وررش و اکثر رسانه های ورزشی ما حاکم باشد؛ نگارنده چیزی به عنوان پاسخ به عقلش نمی رسد اما امیدوار است و به سهم خود دعا می کند که این تحول در درجه اول در نگاه و دیدگاه مدیران ما- آن هم نه فقط در ورزش- اتفاق بیفتد و...حرکت ورزش از مسیر انحرافی متوقف شود ودر مسیر اصلی و منتهی به هدف و منجر به پاسخگویی به مطالبات و خواسته های واقعی اهالی ورزش که همانا داشتن ورزشی با ساختار محکم و مبتنی بر فکر وبرنامه حسابشده است، حرکت خود را آغاز نماید.

بعد ازپایان هر رویداد بزرگ ورزشی مثل جام جهانی فوتبال ، المپیک، بازی های آسیایی و... یکی از اولین حرف های این نشریه این بوده است که از همین امروز به فکر رقابت های بعدی، جام جهانی، المپیک و... بعدی باشید. البته در این باره ما تنهانیستیم و دیگرانی هم که احساس وظیفه می کنند ، گرفتار روزمرگی های ورزش نشده و نسبت به اتفاقات آتی که به سرعت برق از راه می رسد دغدغه دارند ودلسوز ورزش و حتی مدیران ورزشی هستند به سهم خود هشدار می دهندو... هر دوره هم به این امید که شاید در نزد مسئولان و سکانداران ورزش گوش شنوایی پیدا شود و اقدامی متناسب با آن هشدار بجا و منطقی صورت دهند. پیش بینی های لازم را به عمل آورند،با کمک اهل فن و مشاوران صدیق و کاربلد برنامه ای چهار ساله طراحی کنند و در پی فراهم آوردن ابزار لازم برای اجرایی کردن آن باشند و... اما این امید هر بار و در مقاطع مختلف مدیریتی ورزش تحقق نیافته و گوش شنوایی برای شنیدن این حرف ها مثل خیلی دیگر از حرف های حساب در نزد مدیران ارشد ورزش پیدا نشده ودر عوض این‌آقایان با روش و شعار" هر‌چه پیش آید؛ خوش آید"همه چیزرا به بخت و اقبال و تقدیر و شانس سپرده و دنبال مشغولیت های شخصی و سیاسی کاری های خود رفته اند. دلیل این امر هم تلویحا اشاره شد.قبلا هم بارها و بارها در این باره نوشته وبه آن صریحا اشاره داشته ایم. دلیل اصلی این است که در اکثر قریب به اتفاق دوره های مدیریتی ورزش در دولت های مختلف، خاصه در دوره فعلی ،ورزش و مطالبات جامعه ورزش هرگز وهرگز در اولویت نبوده است و انقدر که به اصطلاح مدیران ارشد ورزش از وزیر ورزش گرفته تا دیگران برای مسائل غیر ورزشی و شخصی و سیاسی و باندی خود وقت می گذارند اصلا برای خود ورزش وقت نمی گذارند به زبانی صریحتر و بیانی روشن تر این جماعت مدیر نما! اصلا دنبال ورزش نیستند واگر اینجا آمده اند صاحب پست و مقام های حساس شده اند نه برای اینکه به ورزش مستعد پیشرفت ایران خدمت کنند و از آن وسیله ای بسازند برای ایجاد نشاط و روحیه و انگیزه و امید در نزد مردم و شاد کردن دل جوانان این مردم- که از همه سو مورد حمله وتهاجم بی امان حرامیان دشمن این آب و خاک قرار گرفته اند- بلکه درست بر عکس برای این است که از ورزش و مواهب مدیریتی آن به نفع خودشان وحزبشان وحتی خویشان واقوام‌دور و نزدیک خود استفاده کنند. اینان مامور ساختن ورزش و هدایت و تربیت فنی و اخلاقی جوانان برومند این سرزمین واقعا وبی اغراق وکلیشه گویی مظلوم نیستند مامور هستند که از طریق ورزش خودشان را بسازند و برای حزب و جناحشان رای جمع اوری کنند تا کماکان بر سریر قدرت باقی بمانند. تاکید می کنیم برای اینان واین تیپ مدیران ورزش کوچکترین اهمیتی ندارد و برهمین سیاق جامعه ورزش و انتظارات آنها و... برای اثبات این حرف اینقدر شاهد ومثال در دست هست که در این مقال، مجالی برای ذکر آنها نیست. برای مثال اگر برای اینان سرنوشت ورزش بیشتر از جایگاه وپست و موقعیت خود اهمیت داشت حدود یکسال یکی از مهمترین فدراسیون های ورزشی ایران حدود یکسال بی رئیس نمی ماند وانتخابات آن به تعویق نمی افتد تا فلان فرد‌چسبیده و عزیز بی جهت بالاخره تصمیم بگیرد در فلان معاونت ورزش باقی بماند یا ریاست والیبال را برای ارائه و ادامه خدمات!!! صادقانه و مشعشعانه خود انتخاب کند. باز اگر ورزش برای این جماعت اهمیتی داشت در فاصله کمتر از هشت ماه به المپیک یعنی بزرگترین و مهمترین رویداد ورزشی جهان سرنوشت معاونت ورزشی وزارتخانه که باید با هماهنگی سرپرستی کاروان در این فاصله کوتاه و حساس به کار اماده سازی تیم‌ها و اردوها و...بپردازد نزدیک سه ماه بلا تکلیف و سردر گم نبود. آری برای مدیریت ورزش این مسایل مهم نیست چون اصل ورزش مهم نیست! اینها مثلا خیلی که می خواهند برای ورزش کار کنند یا وانمود کنند که مثلا دارند برای ورزش کار می‌کنند با مسئولان فدراسیون هایی مثل کشتی جلسه می گذارند و فرمایش می کنند که" ما در المپیک از کشتی کسب چهار مدال را توقع داریم!" می پرسیم، گیریم که این توقع تحکم آمیز شما عملی هم شد کما اینکه در دوره و دوره های قبلی عملی شد آیا از این مدال آوری ها خدا وکیلی می خواهید به نفع ورزش وآینده بهتر کشتی و ... بهره بگیرید یا می خواهید با پناه گرفتن زیر این موفقیت هایی که با همت ولیاقت جوانان این اب و خاک و مربیان زحمتکش وخاکخورده انها اینجا و آنجا در نزد مقامات بالاتر اینها را به حساب درایت و مدیریت خود بگذارید و عکس های خود را با این افتخارآفرینان در تبلیغات انتخاباتی خرج کنید؟ همواره به ویژه طی سال های اخیر وبالاخص در دوره مدیریتی فعلی ورزش نوشته ایم ورزش ما در بیراهه گام برمی دارد و لذا هدف ومقصد خود را گم کرده است دلیل بی چون وچرای آن هم تفکر و دیدگاه مدیریتی و روش های ناشی از آن است.

در اظهار نظر بعضی از بازیکنان تیم استقلال بعد از بازی پیکان در باره وضعیت این تیم و رفتن غافلگیرانه استراماچونی واتفاقاتی که به لطف و برکت مدیریت های عوضی و مدیران عوضی آمده در ورزش و فوتبال و تیم استقلال و...در این تیم رخ داده بود یک نکته توجه نگارنده را جلب کرد چون به نوعی با آن به قول هنری ها، احساس مشترک یا به قول هنری ها همذات پنداری داشتم. حرف آنها( مثل وریا غفوری و روزبه چشمی) این بود که "استراماچونی بارها به مدیران تیم مشکلات را گفته بود اما رفتار و عملکرد این باصطلاح مدیران طوری بود که استراماچونی فکر می کرد اورا دست انداخته و مسخره اش می کنند... این همان حسی است که به ما بازیکنان استقلال دست داده بود...". این همان جمله ای است که عرض شد توجه ما را جلب کرد. چرا که ما معتقدیم نه فقط مدیران استقلال استراماچونی را دست انداخته اند بلکه این مدیریت ورزش است که " همه" را دست انداخته است. ما هم به عنوان کسانی که سال هاست در حوزه رسانه ورزش فعالیت داریم همین احساس را داریم. احساس می کنیم دستمان انداخته اند.‌اگر به فراز قبلی مطلب همین صفحه مراجعه نمایید یا دوباره بخوانید بهتر متوجه منظور ما می شوید.

در باره ماجرای آقای استراماچونی که به درست یا غلط تقریبا مهمترین موضوع هفته ورزش ما بود حرف بسیار است . البته حرف جدیدی نیست. مصداق و نمونه ی است برای اثبات حرف های همیشگی که این ورزش صاحب ندارد. بعضی از عزیزان خواننده هم طی تماس های خود بادفتر مجله خواستار موضع گیری شفاف کیهان ورزشی در این باره بوده اند که فکر می کنیم شفافتر از موضعی که در جمله قبلی به کوتاهی آمد وجود ندارد. باز تکرار می کنیم این اتفاقات در ورزش ما رخ می دهد چون ورزش ما صاحب ندارد. مدیر و دلسوزندارد. چون آنهایی که باید و وظیفه دارند؛ اصل ورزش و ورزشکار و ورزشدوست را جدی نگرفته اند. با این حال باز هم در آینده نزدیک در این باره خواهیم نوشت. اما حالا که حرف به اینجا رسید بگذارید به دو نکته دیگر که در حرف های کاپیتن تیم استقلال وجود داشت اشاره کنیم. یکی آنجا که وریا از استراماچونی انتقاد کرد و گفت" ...درست است حق با او بود اما می توانست در نیم فصل برود. او برای این هواداران ارزش قائل می شد، در استقلال می ماند ودر نیم فصل می رفت. او شرایط کشور ما را می دانست. هواداران با جیب خالی ورزشگاه را برای او آبی کردند، اسمش را فریاد زدند. او باید می ماند. فکر می کنم استراماچونی این شرایط را درک نکرد..." در واقع کاپیتن استقلال با این صحبت ها از توقع خود در باره اخلاق حرفه ای که باید از مربی ایتالیایی سر می زد حکایت می کند. درست است که مدیران استقلال در انجام تعهدات خود به او کوتاهی کرده و بلکه طوری عمل می کردند که گویی " اورا دست انداخته اند" ؛ خود ما درست یکماه پیش (۲۵ آبان) در همین صفحه از هشدار و انتقاد مربی استقلال از مدیران استقلال گفتیم و تحلیلی ارائه دادیم و...بااین همه این حرف غفوری را هم منطقی می دانیم. چنانکه کالدرون مربی پرسپولیس در کنفرانس قبل از بازی گل گهر گفت اگر قرار باشد از پرسپولیس برود ۴۸ ساعت قبل از بازی تیم را به حال حود رها نخواهم کرد! اینطور کارها جزو اخلاق حرفه ای است که البته انجامش بستگی به خلق وخوی و تجربیات شخصی افراد دارد که آقای استراماچونی انجام ندادنش را انتخاب کرد! نکته بعدی انجا بود که وریا گفت" به خاطر تحریم پول استراماچونی را نتوانستید بدهید ؛ چرا پول بازیکنان را نمی دهید؟!" او در پایان حرف های اعتراض آمیزش البته خواسته غیر منطقی!!! را هم مطرح می کند که چرا وقتی هوادار شش ماه با شعار" حیا کن ، رهاکن" از مدیریت تعطیل! حاکم بر تیم می خواهد که بساطش را جمع کند آنها اصرار به ماندن دارند( و اینجا آن خواسته غیر منطقی!!!را مطرح می کند):" وزیر باید پاسخگو باشد!! وریا اینجا چیزی را می خواهد که ما پس از ببش از سی سال کار مطبوعاتی از هیج وزیر و وکیل و مدیر و مسئولی ندیده و نشنیده ایم وآن" پاسخگو بودن" است... اگر کسی به این سئوال پاسخ داد که چرا فدراسیون والیبال نزدیک یکسال بی مدیر ورییس مانده بود؟! یا اینکه چرا در سال المپیک معاون ورزش قهرمانی وزیر منصوب نمی شود آن وقت غفوری یا هر کس دیگری توقع پاسخگویی از این به اصطلاح مسئولان داشته باشد…!

*سیدمحمدسعید مدنی


نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار