شهادت امام جعفر صادق (ع) را تسلیت می‌گوییم      
PDF نسخه کامل مجله
يکشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 05 2024
کد خبر: ۸۴۰۳۲
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۸:۲۹
برای پهلوان گورستان ابن بابویه
فریاد زیر خاک

عاشق تختی بود، جوری که اگه می خواستن کفری اش کنن یک داستان مسخره رو علم و به سمتش پرتاب می کردن؛ بی انصافا بهش می گفتن تختی رو تو کُشتی، همون روز که از ترک موتور گازی ابوقراضه ات افتاد.

اونم خون به مغزش نمی رسید و چند تا از اون چارواداری ها نثارشون می کرد و بعدش زل می زد به یک گوشه و می رفت توی فکر.

آژان بود؛ از اون نترس هایی که از پایین تا بالای لاله زار، همه کوتاه و بلندا ازش حساب می بردن. از دار دنیا یک موتور گازی داشت و یک قلب بزرگ مملو از محبت تختی. وقتی اسم آقا تختی به زبون دور و بری هاش میومد سیم کشی هاش اتصالی می کرد.

معلوم نیست از تختی چه دیده بود که اونجوری عاشق و شیفته و مجنونش شده بود...

این مهر، جوری به مغز استخوانش افتاده بود که وقتی جایی پشت سر تختی صفحه می گذاشتن، رگ گردنش باد می کرد.

با اونکه بیست و‌ چند سالی از مردن تختی می گذشت اما واسه اون، درد رفتن پهلوون قصه ای بود که ته نداشت؛ داغِ داغ.

کسی نمی دونست اون روز نکبتی که خبر مرگ تختی توی شهر پیچید و سیل جمعیت به سمت گورستان ابن بابویه روان شد، کجا بوده و چه کار می کرده. لابد وسط اون هیاهو، تصنیفی سوزناک از اکبر گلپا می خونده و ضجه مویه می کرده؛ شایدم مثل اون چند تایی که همون روز اول دخل خودشونو آوردن یا اون قصاب کرمونشاهی که با قناره پرونده زندگیشو بست، خیال خودکشی به سرش افتاده بود. هر چه که بود تا آخرای عمرش نه حرفی از اون روز زد و نه کسی ازش چیزی پرسید.

آخرای دهه شصت بود که جمع کرد و رفت. مثل آقا تختی زیر خاک همین شهر خوابیده و داره کابوس می بینه؛ کابوس برباد رفتن میراث جهان پهلوانی که اگر امروز زنده بود و تماشاچی این «نمایش ریاکارانه»، روزی صد بار آرزوی مرگ می کرد.

لابد دارن توی سکوت گورستان برای هم لالایی می خونن و می دونن که این بالا در همهمه جیرجیرک ها، کسی فریاد زیر خاک را نمی شنوه.

همین چند سال پیش یکی از داداشیای «آژان» رو اتفاقی دیدم؛ خودشم عشق تختی بود . حرف جهان پهلوان شد و رمز و راز اون محبوبیت. پیرمرد بدون آسمون ریسمون بافتن گفت:« تختی از خودمون بود، مال کف همین خیابون . هر کی شکل ما باشه براش جون می دیم» . بعدشم خنده تلخی روی لباش نشست و با نیش و کنایه گفت:"الان که ماشاءالله تختی زیاد داریم! "

*حمید ترابپور

برچسب ها: غلامرضا تختی
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها